My Pretty dady

My Pretty dady
Part 2
لیا: تلقین نکنن دختر..مبارکههه
ا/ت:زهرمارر..درضمن من کسی رو ندارم
لیا: پیدا میشه😉 ( از دور کوک رو دیدم که به ا/ت نگاه میکنه تاکید می‌کنم با خنده)
ادمین: کوک و هیونجین با هم یک شرکت دارن ولی خیلی شرکت موفقیه که اول پارت یک نفر بهشون خیانت میکنه و کوک یک مافیاست در واقع قبلا بود که به سود پلیس ها کار میکنه..
کوک: محو چشماش..لب هاش..موهاش شده بودن که دیدم دارع لیا بهم نگاه میکنه و با چشماش به ا/ت اشاره میکنه* خندم گرفت*👍
لیا: زیر لب* رفیقم یک دوست پسر جذاب گیرش اومده اوففف..فقط حیف که..( ادمین: خودتون میدونید)😈
ا/ت: چی میگی واسع خودت؟
لیا: هیچی..از اینکه میخوام برات یک مورد پیدا بکنم ( که خودش پیدا شدهه)
ا/ت: شما گوه میخوری خانوم لیا!
لیا: ببینیم و تعریف کنیم
ا/ت: کار اشتباهی نکن لیا..منو تو دردسر ننداز ( کمی داد)
لیا: صداتو بیار پایین مورد میشنوه ( داشتم با هیونجین کیک رو میبردم و ا/ت و کوکم کنارمون وایستاده بودن)
کوک:😂
ا/ت: داشتم فیلم میگرفتم که عصبانی شدم و تعادلم رو از دست دادم و افتادم رو کیک* (جیغ)
لیا و هیونجین کوک و تقریبا همه:😳
ا/ت: وایی آه لیا..یک دقیقه خفه خون بگیر دیگهه
لیا: ببخشید البته تقصیر توه
ا/ت: خفه...
کوک: خوبی حالا؟ چیزیت نشد؟ ( کمکش کردم بلند شه
ا/ت: نه خوبم..مرسی..هیونجین معذرت میخوام ( کم مونده بود گریع کنم)
هیونجین: نه بابا مهم اینکه تو چیزیت نشده..
*
ا/ت: داشتم خودمو تمیز میکردم*
لیا: خوبی؟
ا/ت: گمشو فقط..آبرومو بردی
لیا: فکر نمیکردم اینقدر حساس باشی
ا/ت: فکر نمیکردی؟... از اولشم میدونستی حساسم و حتی قطع نکردی حرفات رو..اشکام سرازیر شد*
لیا: ا/ت من...
ا/ت: نمیخوام هیچی بشنوم..فقط میخوام برم
کوک: من برام یک مشکلی پیش اومده باید برم..خواستی برسونمت
ا/ت: نمیخواد ماشینتون کثیف میشع
کوک: ماشین من کثیف هست..میخوام ببرمش کارواش
ا/ت: خب پس..
کوک: بفرمایین
لیا: خداحافظ..
کوک: خداحافظ
ا/ت:...