سایه های سبز
سایه های سبز
p6
بعد از کلاس سمت خواب گاه رفتم تا یکم استراحت کنم......
«ویو ا/ت»
واقعا اونجوری که فکر میکردم نبود😒 خیلی خسته کننده بود خیلی زیاد ولی خب اونقدری فیلم رو دیدم که بیشتر سوال جواب ها رو بلد باشم... ولی دیگه به کسی یا چیزی وابسته نمیشم... نه یه اشتباه رو دوبار تکرار نمیکنم
در اتاق رو باز کردم دراکو روی تخت خواب بود رفتم لباس هام رو عوض کردم منم نشستم روی تختم خیلی طول نکشید که خوابم برد... با حس نگاه یه نفر چشم هام رو باز کردم دراکو رو بالای سرم دیدم که داشت نگاهم میکرد و پوزخند زده بود جیغ کوتاهی کشیدم و رو تخت نشستم
سکته کردم چیکار میکنه؟ ـ
اومد کنارم رو تخت نشست
&معلوم نبود؟ داشتم نگات میکردم😐
هوفی کشیدم و بلند شدم که دستم رو گرفت
&هی بیخیال... من تاحالا هیچ دوستی نداشتم میدونی.... میتونی یکم باهام.. خوب باشی؟
هی من که باهات بد نبودمتو فقط منو ترسوندی
&میای بریم جنگل ممنوعه؟
چی؟
&چی نداره بدو بریم
دستم رو کشید و بردم سمت جنگل.. یه برق دیگه ای توی چشماش بود.. نمیدونم بیشتر انگار یه ذوق بود....
تا عصر توی جنگل ممنوعه بودیم و کلی خوش گذروندیم
دیگه نزدیک شب بود ماهم برگشتیم به خوابگاه
ممنون دراکو خوش گذشت..
دیگه میتونستم اون رو به عنوان یه دوست ببینم.. امسال من و بقیه ی دانش آموز ها 13 سالشونه پس یعنی سالی که تالار اسرار بود... چیکار باید بکنم؟....
p6
بعد از کلاس سمت خواب گاه رفتم تا یکم استراحت کنم......
«ویو ا/ت»
واقعا اونجوری که فکر میکردم نبود😒 خیلی خسته کننده بود خیلی زیاد ولی خب اونقدری فیلم رو دیدم که بیشتر سوال جواب ها رو بلد باشم... ولی دیگه به کسی یا چیزی وابسته نمیشم... نه یه اشتباه رو دوبار تکرار نمیکنم
در اتاق رو باز کردم دراکو روی تخت خواب بود رفتم لباس هام رو عوض کردم منم نشستم روی تختم خیلی طول نکشید که خوابم برد... با حس نگاه یه نفر چشم هام رو باز کردم دراکو رو بالای سرم دیدم که داشت نگاهم میکرد و پوزخند زده بود جیغ کوتاهی کشیدم و رو تخت نشستم
سکته کردم چیکار میکنه؟ ـ
اومد کنارم رو تخت نشست
&معلوم نبود؟ داشتم نگات میکردم😐
هوفی کشیدم و بلند شدم که دستم رو گرفت
&هی بیخیال... من تاحالا هیچ دوستی نداشتم میدونی.... میتونی یکم باهام.. خوب باشی؟
هی من که باهات بد نبودمتو فقط منو ترسوندی
&میای بریم جنگل ممنوعه؟
چی؟
&چی نداره بدو بریم
دستم رو کشید و بردم سمت جنگل.. یه برق دیگه ای توی چشماش بود.. نمیدونم بیشتر انگار یه ذوق بود....
تا عصر توی جنگل ممنوعه بودیم و کلی خوش گذروندیم
دیگه نزدیک شب بود ماهم برگشتیم به خوابگاه
ممنون دراکو خوش گذشت..
دیگه میتونستم اون رو به عنوان یه دوست ببینم.. امسال من و بقیه ی دانش آموز ها 13 سالشونه پس یعنی سالی که تالار اسرار بود... چیکار باید بکنم؟....
- ۵.۹k
- ۱۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط