کاراگاهان
#کاراگاهان
پارت۴
منم برای تلافی همون لبخند رو زدم و گفتم
+این صدا علیه شما تو دادگاه استفاده میشه
-بگیر پاکش کن
+شرمنده....
-اع اع اع میگم پاکش کن
+نمیتونم
_چرا
+بکش ب مویت فرچه را...
-توروخدا پاکش کن
+نمیشه اخه صدای شاکی توش هس نیاز میشه
-چ نیازی؟هر کجا اون حافظه ماهیت کفاف نداد از من بپرس
+حافظه کی ؟من؟
-پاکش کن
+با این حرفی ک زدی اگه میخواستم پاکش کنم دیگ پاکش نمیکنم
در حیاط باز شد
مهرداد بی صدا و با حرکت دهنش گفت
پاک کن
منم مثل خودش گفتم
نمیتونم
اقای فریدونی جلو اومد عذرخواهی کرد شهلا خانم هم کنارش روی مبل نشست
گفتم
ب کسی هم مضنون هستین ؟اصلا پلیسا ب سر نخی رسیدن ؟
اقای فریدونی گفت
ن مضنون ک نیستیم پلیسا هم هیچ سرنخی پیدا نکردن حتی همسایه ها هم چیزی ندیدن البته ب گفته خودشون
مهرداد گفت
اگه میشه اتاقشون رو ببینیم وسایل شخصیشونو مثل گوشی لب تاپ فلش یا هر چیز دیگه ک فکر میکنین ب درد ما میخوره رو بدین
*باشه بفرمایید اتاقش از این وره
بلند شدیم و ب سمت اتاقش رفتیم
اتاق خیلی قشنگی داشت اصلا ب اتاق ی ادم افسرده شبیه نبود از شهلا خانم پرسیدم
بعد اینکه اون اتفاق افتاد تغییری تو دکوراسیون دادین
جواب منفی داد
پرسیدم اصلا تو اتاقش میرفت چ جور دختری بود منظورم نشاط و روحیه اشه
شهلا خانم گفت
دختر پر انرژی بود حتی روز اخر با اینکه سرما خورده بود بازم انرژی داشت این دکور اتاقشو ی هفته قبل از اتفاق تغییر داد البته اتاق قبلیش هم همینجور شاد و پر انرژی بود همش میگفت من انرژیه هر روزمو از ی اتاق پر انرژی میگیرم
پس اولین سر نخ رو تو کلاسورم نوشتم
سرنخ١:سارا احتمال٩٠% خودکشی نکرده چون اگر ادم افسرده ای بود اتاق ب این روشنی و بانشاطی نداشت یا خودشم با نشاط و پر انرژی نبود
اقای فریدونی تلفن همراه و لب تاپ و چهارتا فلش اورد و ی سری سی دی ک ب قول خودش عکسای شخصی سارا بود
وسایلشو جمع کردیم و از خونه زدیم بیرون جلوی در ایستاده بودم و سرم تو گوشی بود میخواستم ی اسنپ بگیرم ک برم خونه مهرداد اومد جلو وگلوشو صاف کرد
سرمو برگردوندم سمتشو مهرداد گفت
-کی لب تاپ و وسایلشو بررسی کنیم ....باید با هم بررسی کنیم نمیشه ک یکی لب تاپو ببره یکی
+متوجه شدم میتونیم از امروز هم شروع کنیم فقط من باید برم اول خونمون لبتاپم رو بیارم بعد ی جا حالا قرار بزاریم بریم بررسی کنیم
-باشه پس شما برین خونه
از توکیفم کارتمو دراوردم و دادم بهشو گفتم
+این شمارمه جایی ک قراره بیام ادرسشو برام بفرستین #maryam
ادامه در پارت۵
پارت۴
منم برای تلافی همون لبخند رو زدم و گفتم
+این صدا علیه شما تو دادگاه استفاده میشه
-بگیر پاکش کن
+شرمنده....
-اع اع اع میگم پاکش کن
+نمیتونم
_چرا
+بکش ب مویت فرچه را...
-توروخدا پاکش کن
+نمیشه اخه صدای شاکی توش هس نیاز میشه
-چ نیازی؟هر کجا اون حافظه ماهیت کفاف نداد از من بپرس
+حافظه کی ؟من؟
-پاکش کن
+با این حرفی ک زدی اگه میخواستم پاکش کنم دیگ پاکش نمیکنم
در حیاط باز شد
مهرداد بی صدا و با حرکت دهنش گفت
پاک کن
منم مثل خودش گفتم
نمیتونم
اقای فریدونی جلو اومد عذرخواهی کرد شهلا خانم هم کنارش روی مبل نشست
گفتم
ب کسی هم مضنون هستین ؟اصلا پلیسا ب سر نخی رسیدن ؟
اقای فریدونی گفت
ن مضنون ک نیستیم پلیسا هم هیچ سرنخی پیدا نکردن حتی همسایه ها هم چیزی ندیدن البته ب گفته خودشون
مهرداد گفت
اگه میشه اتاقشون رو ببینیم وسایل شخصیشونو مثل گوشی لب تاپ فلش یا هر چیز دیگه ک فکر میکنین ب درد ما میخوره رو بدین
*باشه بفرمایید اتاقش از این وره
بلند شدیم و ب سمت اتاقش رفتیم
اتاق خیلی قشنگی داشت اصلا ب اتاق ی ادم افسرده شبیه نبود از شهلا خانم پرسیدم
بعد اینکه اون اتفاق افتاد تغییری تو دکوراسیون دادین
جواب منفی داد
پرسیدم اصلا تو اتاقش میرفت چ جور دختری بود منظورم نشاط و روحیه اشه
شهلا خانم گفت
دختر پر انرژی بود حتی روز اخر با اینکه سرما خورده بود بازم انرژی داشت این دکور اتاقشو ی هفته قبل از اتفاق تغییر داد البته اتاق قبلیش هم همینجور شاد و پر انرژی بود همش میگفت من انرژیه هر روزمو از ی اتاق پر انرژی میگیرم
پس اولین سر نخ رو تو کلاسورم نوشتم
سرنخ١:سارا احتمال٩٠% خودکشی نکرده چون اگر ادم افسرده ای بود اتاق ب این روشنی و بانشاطی نداشت یا خودشم با نشاط و پر انرژی نبود
اقای فریدونی تلفن همراه و لب تاپ و چهارتا فلش اورد و ی سری سی دی ک ب قول خودش عکسای شخصی سارا بود
وسایلشو جمع کردیم و از خونه زدیم بیرون جلوی در ایستاده بودم و سرم تو گوشی بود میخواستم ی اسنپ بگیرم ک برم خونه مهرداد اومد جلو وگلوشو صاف کرد
سرمو برگردوندم سمتشو مهرداد گفت
-کی لب تاپ و وسایلشو بررسی کنیم ....باید با هم بررسی کنیم نمیشه ک یکی لب تاپو ببره یکی
+متوجه شدم میتونیم از امروز هم شروع کنیم فقط من باید برم اول خونمون لبتاپم رو بیارم بعد ی جا حالا قرار بزاریم بریم بررسی کنیم
-باشه پس شما برین خونه
از توکیفم کارتمو دراوردم و دادم بهشو گفتم
+این شمارمه جایی ک قراره بیام ادرسشو برام بفرستین #maryam
ادامه در پارت۵
۹.۹k
۱۶ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.