کاراگاهان
#کاراگاهان
پارت٣
برای همین من دوتا کاراگاه گرفتم ک زود تر پیگیری شه اول از همه باید ی چیزی بهتون بگم ک ب هیچ عنوان جدا از هم پیگیری نکنین تمام کاراتون باهم باشه چون اگه میخواستم تنهایی پیگیری شه ک یک کاراگاه کافی بود
سوالی هس؟
گفتم
+ببخشید میشه ماجرای قتل دخترتونو واضح توضیح بدین؟
کلاسورمو باز کردم و گوشیمم رو حالت ضبط صدا گزاشتم
مهرداد هم ی دفترچه برداشت
خانم فریدونی یا بهتره بگم شهلا گفت
ما ی شب مهمونی دعوت بودیم سارا حال خوبی نداشت سرما خورده بود گفت ک نمیاد ما هم رفتیم دو ساعت از مهمونی گذشته بود ک گوشیم زنگ خورد همسایه مون بود گفت ک از خونتون داره دود بلند میشه ب سارا زنگ زدم اما جوابی نداد سریع با علی جان راه افتادیم سمت خونه .....
یهو بی هوا زد زیر گریه
ادامه داد:وقتی.......ک رسیدیم دیدم....انباری اتیش گرفته..... س.....سارام خونه نبود همه جارو گشتم زنگ زدیم اتش نشانی اومد
پلیس هم خبر دادیم قضیه مشکوک بود وقتی ک اتش نشانا اتیش و محار کردن ......جسد سوخته ای توش بود جسد سا.......رام بود
با تموم کردن جمله اش با گریه ب سمت در حیاط رفت
اقای فریدنی گفت
جسد دخترم ب حدی سوخته بود ک چهره قشنگش اصلا معلوم نبود
......ببخشید من برم پیش شهلا
چشمام پر اشک شده بود ک ی قطره روی گونه ام لیز خورد
مهرداد اخرین کلمه اش رو هم روی دفترش نوشت ی نگاهی ب من انداخت و گفت
گریه میکنین ؟
حرفی نزدمو اشکمو پاک کردم خیلی ناراحت قضیه خانواده فریدونی شده بودم
مهرداد گفت
-اینجوری بخواین پیش برین ک نمیتونین پرونده رو پیگیری کنین ....همیشه اینجوری هستین؟نکنه تاحالا پرونده های عادی مثل دزدی ی بچه ک دزدش انقدر ناشی بود ک دوروزه دست پلیس افتاد زیر دستتون بود؟یا شاید هم..... اصلا پرونده تاحالا داشتین؟؟؟
از این جمله اخرش حرصم در اومد و گفتم
گریه من دلیل نمیشه ک پرونده ای نداشتم فقط ی خورده احساساتیم
ی ابروشو بالا انداخت و ی لبخند تمسخر امیزی زد و زیر لب گفت
-ی خورده....
و روشو از من برگردون
با اخم گفتم
+اونوقت این خنده تون ینی چی؟
-کدوم خنده ؟
+همین خنده
-اها
دوباره خندیدو گفت
-هیچی
+بله دقیقا معلومه هیچیه...
تازه بعد از کل کل یادم اومد گوشیم هنوز رو ضبط صداس
گوشمو برداشتمو قطع کردم
مهرداد با تعجب گفت
-رو ضبط بود؟ #maryam
ادامه در پارت۴
پارت٣
برای همین من دوتا کاراگاه گرفتم ک زود تر پیگیری شه اول از همه باید ی چیزی بهتون بگم ک ب هیچ عنوان جدا از هم پیگیری نکنین تمام کاراتون باهم باشه چون اگه میخواستم تنهایی پیگیری شه ک یک کاراگاه کافی بود
سوالی هس؟
گفتم
+ببخشید میشه ماجرای قتل دخترتونو واضح توضیح بدین؟
کلاسورمو باز کردم و گوشیمم رو حالت ضبط صدا گزاشتم
مهرداد هم ی دفترچه برداشت
خانم فریدونی یا بهتره بگم شهلا گفت
ما ی شب مهمونی دعوت بودیم سارا حال خوبی نداشت سرما خورده بود گفت ک نمیاد ما هم رفتیم دو ساعت از مهمونی گذشته بود ک گوشیم زنگ خورد همسایه مون بود گفت ک از خونتون داره دود بلند میشه ب سارا زنگ زدم اما جوابی نداد سریع با علی جان راه افتادیم سمت خونه .....
یهو بی هوا زد زیر گریه
ادامه داد:وقتی.......ک رسیدیم دیدم....انباری اتیش گرفته..... س.....سارام خونه نبود همه جارو گشتم زنگ زدیم اتش نشانی اومد
پلیس هم خبر دادیم قضیه مشکوک بود وقتی ک اتش نشانا اتیش و محار کردن ......جسد سوخته ای توش بود جسد سا.......رام بود
با تموم کردن جمله اش با گریه ب سمت در حیاط رفت
اقای فریدنی گفت
جسد دخترم ب حدی سوخته بود ک چهره قشنگش اصلا معلوم نبود
......ببخشید من برم پیش شهلا
چشمام پر اشک شده بود ک ی قطره روی گونه ام لیز خورد
مهرداد اخرین کلمه اش رو هم روی دفترش نوشت ی نگاهی ب من انداخت و گفت
گریه میکنین ؟
حرفی نزدمو اشکمو پاک کردم خیلی ناراحت قضیه خانواده فریدونی شده بودم
مهرداد گفت
-اینجوری بخواین پیش برین ک نمیتونین پرونده رو پیگیری کنین ....همیشه اینجوری هستین؟نکنه تاحالا پرونده های عادی مثل دزدی ی بچه ک دزدش انقدر ناشی بود ک دوروزه دست پلیس افتاد زیر دستتون بود؟یا شاید هم..... اصلا پرونده تاحالا داشتین؟؟؟
از این جمله اخرش حرصم در اومد و گفتم
گریه من دلیل نمیشه ک پرونده ای نداشتم فقط ی خورده احساساتیم
ی ابروشو بالا انداخت و ی لبخند تمسخر امیزی زد و زیر لب گفت
-ی خورده....
و روشو از من برگردون
با اخم گفتم
+اونوقت این خنده تون ینی چی؟
-کدوم خنده ؟
+همین خنده
-اها
دوباره خندیدو گفت
-هیچی
+بله دقیقا معلومه هیچیه...
تازه بعد از کل کل یادم اومد گوشیم هنوز رو ضبط صداس
گوشمو برداشتمو قطع کردم
مهرداد با تعجب گفت
-رو ضبط بود؟ #maryam
ادامه در پارت۴
۹.۹k
۱۶ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.