کاراگاهان
#کاراگاهان
پارت٢
اقای فریدونی ب سمتی ک من نشسته بودم هدایتش کرد ی مبل تک نفره کنار مبل من بود وقتی ک دیدمش از جام بلند شدمو سلام کردم
ی پسر جوون ک ی پالتو بلند نخودی رنگ تنش بود
ی کروات مشکی ی پیرهن سفید و
ی ته ریش و ی عینک دودی ک وقتی اومد تو برداشت
-سلام
اومد مبل کناری من نشست
خانم اقای فریدونی برامون شربت اورد
اقای فریدونی رو ب من گفت
*ایشون اقای فراهانی هستن اقای مهرداد فراهانی
رو ب اون پسر جوون ک تازه فهمیده بودم اسمش مهرداد هس هم گفت
*ایشون هم خانم افشاری هستن ترانه افشاری
مهرداد رو ب من گفت
خوشبختم
+همچنین
اقای فریدونی گفت
*شما همدیگرو نمیشناسین و لازم بود ک معرفی کنم
مهرداد خم شد و از روی میز ابمیوه رو برداشت و در حال خوردن بود ک اقای فریدونی گفت
لازمه ب اقای فراهانی بگم ک خانم افشاری ،و لازمه ب خانم افشاری بگم ک اقای فراهانی یعنی شما دوتا باهم همکارید و کاراگاه خصوصی هستین
با شنیدن این حرف هر دوی ما جا خوردیم
اما انگاری مهرداد بیشتر جا خورده بود چون با شنیدن این حرف ابمیوه پرید تو گلوشو شروع کرد ب سرفه افتاد
واقعا قیافه خنده داری داشت
مهرداد گلوشو صاف کرد و خیلی جدی گفت
-ببخشید اما من کارمو خوب بلدم نیازی نبود برام دستیار بیارین
ی نگاهی ب من انداخت و گفت
-اونم این....خانم
چییییی گفتی دستیار ای عوضی
گفتم
+بله ....منم با نظر ایشون موافقم ....وقتی کارمو خوب بلدم نیازی ب دستیار نیس
خیالم راحت شده بود . تیکه ای ک خودش ب من انداخت مثه ی توف سربالا برگشت ب خودش
مهرداد با ی حرصی نگام کردو روشو برگردوند
اقای فریدونی گفت
*اتفاقا چون شما دونفر از کاراگاهای معروف و کار بلد هستین و کمترپرونده ای بی نتیجه از زیر دستتون اومده بیرون شماهم طبق قانونی ک تو مرکزتون مبنی بر اینکه اگر مرکز با شما تماس بگیره و بگه ک درخواست کاراگاه شده و شما قبول کنین دیگ نمیتونین رد کنین
این ی قانون خاصیه ک مرکز شما دونفر گزاشته جالبه شما از دوتا مرکز جدا اومدین ولی این قانونتون یکیه
دیگ دهنمون بسته شده بود حرف حق زده بود
اقای فریدونی گفت
خب..... پرونده در حال پیگیریه و هنوز سر نخی ب دست نیومده
من میخوام قاتل دخترمو پیدا کنین #maryam
ادامه در پارت ٣
هر روز در صورت امکان ٢پارت ....
پارت٢
اقای فریدونی ب سمتی ک من نشسته بودم هدایتش کرد ی مبل تک نفره کنار مبل من بود وقتی ک دیدمش از جام بلند شدمو سلام کردم
ی پسر جوون ک ی پالتو بلند نخودی رنگ تنش بود
ی کروات مشکی ی پیرهن سفید و
ی ته ریش و ی عینک دودی ک وقتی اومد تو برداشت
-سلام
اومد مبل کناری من نشست
خانم اقای فریدونی برامون شربت اورد
اقای فریدونی رو ب من گفت
*ایشون اقای فراهانی هستن اقای مهرداد فراهانی
رو ب اون پسر جوون ک تازه فهمیده بودم اسمش مهرداد هس هم گفت
*ایشون هم خانم افشاری هستن ترانه افشاری
مهرداد رو ب من گفت
خوشبختم
+همچنین
اقای فریدونی گفت
*شما همدیگرو نمیشناسین و لازم بود ک معرفی کنم
مهرداد خم شد و از روی میز ابمیوه رو برداشت و در حال خوردن بود ک اقای فریدونی گفت
لازمه ب اقای فراهانی بگم ک خانم افشاری ،و لازمه ب خانم افشاری بگم ک اقای فراهانی یعنی شما دوتا باهم همکارید و کاراگاه خصوصی هستین
با شنیدن این حرف هر دوی ما جا خوردیم
اما انگاری مهرداد بیشتر جا خورده بود چون با شنیدن این حرف ابمیوه پرید تو گلوشو شروع کرد ب سرفه افتاد
واقعا قیافه خنده داری داشت
مهرداد گلوشو صاف کرد و خیلی جدی گفت
-ببخشید اما من کارمو خوب بلدم نیازی نبود برام دستیار بیارین
ی نگاهی ب من انداخت و گفت
-اونم این....خانم
چییییی گفتی دستیار ای عوضی
گفتم
+بله ....منم با نظر ایشون موافقم ....وقتی کارمو خوب بلدم نیازی ب دستیار نیس
خیالم راحت شده بود . تیکه ای ک خودش ب من انداخت مثه ی توف سربالا برگشت ب خودش
مهرداد با ی حرصی نگام کردو روشو برگردوند
اقای فریدونی گفت
*اتفاقا چون شما دونفر از کاراگاهای معروف و کار بلد هستین و کمترپرونده ای بی نتیجه از زیر دستتون اومده بیرون شماهم طبق قانونی ک تو مرکزتون مبنی بر اینکه اگر مرکز با شما تماس بگیره و بگه ک درخواست کاراگاه شده و شما قبول کنین دیگ نمیتونین رد کنین
این ی قانون خاصیه ک مرکز شما دونفر گزاشته جالبه شما از دوتا مرکز جدا اومدین ولی این قانونتون یکیه
دیگ دهنمون بسته شده بود حرف حق زده بود
اقای فریدونی گفت
خب..... پرونده در حال پیگیریه و هنوز سر نخی ب دست نیومده
من میخوام قاتل دخترمو پیدا کنین #maryam
ادامه در پارت ٣
هر روز در صورت امکان ٢پارت ....
۱۹.۴k
۱۵ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.