پارت بیستم
#پارت_بیستم
اومدم دور بخورم که ترمه رو بزنم با سر اوفتادم کف دریا
سریع نفسمو گرفتم
شنا کردم و ازشون دور شدم
به طرف جلو شنا میکردم که با موجی که اومد به عقب برگشتم و تعادلم رو از دست دادم
اب به شدت رفت داخل گوشم نفسی برام نمونده بود کم کم داستم به کف دریا میرسیدم که یکی دستمو گرفت و کشیدتم بالا
همین که سرم از اب اومد بیرون اروم نفس کشیدم ولی چشمام رو باز نکردم
داخل اغوش گرم ادرین بودم
ادرین هم با چه زوری داخل این موج و اب راه میرفت تا رسیدیم به خشکی اینو از درست را رفتنش فهمیدم
ترمه - درسا درسا چی شده
ادرین - نمیدونم نفس نمیکشه
ترمه جیغ بلندی کشید
رویا - شوخی که نمیکنی ادرین
ادرین - نمیدونم والا بیایین ی تکونی قلقلکی چیزی ی کاری کنید شاید بیدار شد
با احساس چیزی جلوی دماغ چهارتا عطسه پشت سر هم کردم که افتادم تو دریا
بلند شدم
+ ازار داشتی ادرین
ادرین و اون چهارتا هم اومدن داخل اب که پریدم دنبال ادرین
+ ای بوزینه اگه مردی وایسا تا حسابت رو برسم
- نمیخوام
یهو ادرین خورد به شکم مبارک ی بنده خدایی که سه متر اومد عقب
اخه مرده خیلی چاق بود ادرین هم با سر رفته بود داخل شکمش
از خنده ریسه میرفتم
ادرین - I'm sary (ببخشید)
مرد سری تکون داد و رفت
+ حقت بود تا تو باشی دیگه از این کارا نکنی
ادرین با حرس افتاد دنبالم که پریدم پشت رویا
بعد کلی بازی و جنگ و دعوا رفتیم و لباسامون رو عوض کردیم و پیش به سوی ی رستوران خوب که رادوین گفت خودش حساب میکنه
+ اقا اگه رادوین حساب میکنه من از همین الان روزه ام باید این دو زوج عاشق حساب کنن
ترمه - بیشعور چرا الکی زر میزنی
رادوین - خودم حساب میکنم لازم نکرده
هر کی ی چیزی سفارش داد منم کباب برگ سفارش دادم
سه ساعتی از اومدنمون میگذشت نشسته بودیم دوتا فیلم ایرانی طنز که اووین اورده بود رو نگاه میکردیم
داخل اتاق خواب سه نفره با رویا نشسته بودم و داشتیم مسخره بازی در میاوردیم که ترمه با صورت بی حالی اومد داخل
+ چیشده ترمه جون
رویا - عزیزم اتفاقی افتاده
ترمه نشست روی تخت
ترمه - خب راستش .... چیزه ..امم
+ راحت باش بگو ما دوستتیم
ترمه - خب ی چند وقته ی حسی به اروین دارم خب چجوری بگم
رویا - دوستش داری
ترمه سرشو پایین انداخت : فکر کنم
+ اون چی حسی بهت داره ــ؟
ترمه - نمیدونم
+ نگران نباش حتما اونم نسبت بهت بی حس نیست
ترمه - خداکنه
یکی محکم زدم پس کلش : خاک تو سرت به بچه ی مردم چشم داری خاک تو سرت
ترمه - بـــیـــشــــعـــور بــےاحـــســاس
منو رویا زدیم زیره خنده ترمه هم حرس میخورد
دراز کشیدم روی تخت بین رویا و ترمه
خوشحالم که ترمه هم داره عاشق میشه
وجدان - خاک تو سر شوهر ندیدت
+ مگه من چی گفتم میدونی اگه تمام شماره های که پسرا بهم میدن رو جمع کنم میتونم ی کلکسیون بسازم 😝
وجدان - اها بعد توهم قشنگ اون شماره های که بهت میدن رو پاره میکنی میریزی دور
+ اره پس چی
وجدان - پس اون یکی شماره بر داشتی چی بود
+ اهان اونو میگی پسره خیلی جلف بود گفتم شمارش رو بگیرم سر یه سرش بزارم
وجدان - اها تو گفتی و منم باور کردم
+ حالا بزار سر وقت سرکارش میزارم
وجدان - اسمش چی چی بود ؟¿
+ فکر کنم امین بود
وجدان - خخخخخخخخخ
+ حناق ۷۲ ساعته
وجدان - اگه حناق بگیرم تو میگیری
خب دیگه نمیشد با وجدان پر روی خودم حرف زد اخه وجدانمه دیگه شاید کم اوردم 😃
امروز صبح باید بریم پیشه مجمدی البته ما نمیریم پسرا میرن
حالا ما خوشحال بودیم که اونا دارن میرن و داخل خونه تنها میشیم
پودر کیکی که خریده بودم رو در اوردم و تخم مرغ رو داخلش ریختم
ترمه رفته بود شکلات تخته ای و شکلاتی که روی کیک میریزیم رو بگیره
رویا هم داشت خامه درست میکرد و رنگ خامه لیمویی بود
کیک رو گذاشتم داخل فر و مشغول خورد کردن موز و توت فرنگی شدم که یادم اومد گردو نگرفتیم
زنگ زدم به ترمه بعد از سه بوق برداشت
ترمه - بله
+ میگم گردو هم بگیر
ترمه - باش بای
+بای
پودر کیک دوم هم اماده کردم و داخل قالبی که از قبل گرفته بودیم ریختم
لایک و کامنت بادتون نره 😘 😘 😘 😍
🙏 🙏 🙏 🙏
@sada.z
اومدم دور بخورم که ترمه رو بزنم با سر اوفتادم کف دریا
سریع نفسمو گرفتم
شنا کردم و ازشون دور شدم
به طرف جلو شنا میکردم که با موجی که اومد به عقب برگشتم و تعادلم رو از دست دادم
اب به شدت رفت داخل گوشم نفسی برام نمونده بود کم کم داستم به کف دریا میرسیدم که یکی دستمو گرفت و کشیدتم بالا
همین که سرم از اب اومد بیرون اروم نفس کشیدم ولی چشمام رو باز نکردم
داخل اغوش گرم ادرین بودم
ادرین هم با چه زوری داخل این موج و اب راه میرفت تا رسیدیم به خشکی اینو از درست را رفتنش فهمیدم
ترمه - درسا درسا چی شده
ادرین - نمیدونم نفس نمیکشه
ترمه جیغ بلندی کشید
رویا - شوخی که نمیکنی ادرین
ادرین - نمیدونم والا بیایین ی تکونی قلقلکی چیزی ی کاری کنید شاید بیدار شد
با احساس چیزی جلوی دماغ چهارتا عطسه پشت سر هم کردم که افتادم تو دریا
بلند شدم
+ ازار داشتی ادرین
ادرین و اون چهارتا هم اومدن داخل اب که پریدم دنبال ادرین
+ ای بوزینه اگه مردی وایسا تا حسابت رو برسم
- نمیخوام
یهو ادرین خورد به شکم مبارک ی بنده خدایی که سه متر اومد عقب
اخه مرده خیلی چاق بود ادرین هم با سر رفته بود داخل شکمش
از خنده ریسه میرفتم
ادرین - I'm sary (ببخشید)
مرد سری تکون داد و رفت
+ حقت بود تا تو باشی دیگه از این کارا نکنی
ادرین با حرس افتاد دنبالم که پریدم پشت رویا
بعد کلی بازی و جنگ و دعوا رفتیم و لباسامون رو عوض کردیم و پیش به سوی ی رستوران خوب که رادوین گفت خودش حساب میکنه
+ اقا اگه رادوین حساب میکنه من از همین الان روزه ام باید این دو زوج عاشق حساب کنن
ترمه - بیشعور چرا الکی زر میزنی
رادوین - خودم حساب میکنم لازم نکرده
هر کی ی چیزی سفارش داد منم کباب برگ سفارش دادم
سه ساعتی از اومدنمون میگذشت نشسته بودیم دوتا فیلم ایرانی طنز که اووین اورده بود رو نگاه میکردیم
داخل اتاق خواب سه نفره با رویا نشسته بودم و داشتیم مسخره بازی در میاوردیم که ترمه با صورت بی حالی اومد داخل
+ چیشده ترمه جون
رویا - عزیزم اتفاقی افتاده
ترمه نشست روی تخت
ترمه - خب راستش .... چیزه ..امم
+ راحت باش بگو ما دوستتیم
ترمه - خب ی چند وقته ی حسی به اروین دارم خب چجوری بگم
رویا - دوستش داری
ترمه سرشو پایین انداخت : فکر کنم
+ اون چی حسی بهت داره ــ؟
ترمه - نمیدونم
+ نگران نباش حتما اونم نسبت بهت بی حس نیست
ترمه - خداکنه
یکی محکم زدم پس کلش : خاک تو سرت به بچه ی مردم چشم داری خاک تو سرت
ترمه - بـــیـــشــــعـــور بــےاحـــســاس
منو رویا زدیم زیره خنده ترمه هم حرس میخورد
دراز کشیدم روی تخت بین رویا و ترمه
خوشحالم که ترمه هم داره عاشق میشه
وجدان - خاک تو سر شوهر ندیدت
+ مگه من چی گفتم میدونی اگه تمام شماره های که پسرا بهم میدن رو جمع کنم میتونم ی کلکسیون بسازم 😝
وجدان - اها بعد توهم قشنگ اون شماره های که بهت میدن رو پاره میکنی میریزی دور
+ اره پس چی
وجدان - پس اون یکی شماره بر داشتی چی بود
+ اهان اونو میگی پسره خیلی جلف بود گفتم شمارش رو بگیرم سر یه سرش بزارم
وجدان - اها تو گفتی و منم باور کردم
+ حالا بزار سر وقت سرکارش میزارم
وجدان - اسمش چی چی بود ؟¿
+ فکر کنم امین بود
وجدان - خخخخخخخخخ
+ حناق ۷۲ ساعته
وجدان - اگه حناق بگیرم تو میگیری
خب دیگه نمیشد با وجدان پر روی خودم حرف زد اخه وجدانمه دیگه شاید کم اوردم 😃
امروز صبح باید بریم پیشه مجمدی البته ما نمیریم پسرا میرن
حالا ما خوشحال بودیم که اونا دارن میرن و داخل خونه تنها میشیم
پودر کیکی که خریده بودم رو در اوردم و تخم مرغ رو داخلش ریختم
ترمه رفته بود شکلات تخته ای و شکلاتی که روی کیک میریزیم رو بگیره
رویا هم داشت خامه درست میکرد و رنگ خامه لیمویی بود
کیک رو گذاشتم داخل فر و مشغول خورد کردن موز و توت فرنگی شدم که یادم اومد گردو نگرفتیم
زنگ زدم به ترمه بعد از سه بوق برداشت
ترمه - بله
+ میگم گردو هم بگیر
ترمه - باش بای
+بای
پودر کیک دوم هم اماده کردم و داخل قالبی که از قبل گرفته بودیم ریختم
لایک و کامنت بادتون نره 😘 😘 😘 😍
🙏 🙏 🙏 🙏
@sada.z
۱۶.۹k
۱۸ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.