پارت۳۰🥵🥵
از مدرسه تا عشق♥️ پارت۳۰
رفتم تو کلاس بردیا ماهان نسشته بودن تو میز من من:ای خداا وقتی منو دیدن پاشدن بیخیال رفتم ته کلاس نشستم بردیا:اوووف خانوم محمدی گفت:همتا چی شده؟؟ من:اع خوب هیچی یه بحث بچه گونه بود خانوم محمدی: سر چی؟؟ یه دفعه ماهان بردیا سرشونو برگدوندن طرف من که چی جواب میدم *خیلی استرس داشتم از نگاه های بردیا ماهانم میترسم خانوم محمدی:همتا کجایی؟ من:اع خوب سر شکلات بردیا:شکلات؟ ماهان:چی؟ من:خانوم محمدی من یه شکلات تو کیفم داشتم سر اون داشتن دعوا میکردن آخه خیلی خوش مزه بود بچه ها:😵😵 خانوم:واقعا که بچه اید ماهان و بردیا:ببخشید کلاس گذشتو گذشت مدرسه تموم شد داشتم میرفتم خونمون که یه ذره از مدرسه دور شده بود هدست فری تو گوشم بود آهنگ گذاشته بودمو داشتم میخوندمو یه جورایی هم میرقصیدم یه دفعه یکی از پشت زد به سرم برگشتم گفتم:هووووی وقتی دیدم ماهان تعجب کردم ها؟؟ تویی چرا زدی؟؟ ماهان:اولم سیلام دختر صحنه دار دومم چیکار کنم یه ساعت صدات دارم صدات میکنم اما انگار نه انگار داری میری😕 من:اوه ببخشید نشنیدم وایسا وایسا چرا میگی بهم دختر صحنه دار؟؟ ماهان:خوب چیکار کنم صحنه داری اونم چه صحنه ای🤤 اومد جلو وایستادو دستاشو برد بالا یه جوری کرد که انگار وسط دستش یه صحنه اس گفت:ای جونم چه صحنه عاشقانه طلایی داری تو😂😂 تو پارتی با یه بوسه طلایی با بردیا تو مدرسه با من😂✌ من:هی میزنمتاااا👊😡 ماهان:اگه میتونی بیا بزن😝😝اینو گفتو بدو بدو فرار کرد من:هی وایسا بینم وایسا ماهان:خاک تو سرت که به من نمیرسی من:چی گفتی؟الان دیگه قطعی میکشمت😡👊 ماهان:به همین خیال باش😝خخخ من:خعلی دیونه ای ماهان:بایدم باشم😝 من:هه؟😐 همین که داشتم بدو بدو دنبالش میرفتم یه فکری به سرم زد یه دفعه افتادم زمین چشمامو بستم ماهان دید وایستاد دید افتادم گفت:همتا همتا خوبی؟ دید بیدار نمیشم اومد جلو گفت:خوبی همتا پاشو منو نترسون یه دفعه پاشو محکم گرفتم *گفتم: بلااخره گرفتمت😁 ماهان:ای حقه باز پامو ول کن * من: به کی میگفتی خاک تو سرت؟ ماهان:به تو حالا پامو ول کن* من:عوضی خجالت بکش به رفیقت میگی خاک تو سرت😕 ماهان:اونم چه رفیقی رفیق صحنه دار 🤣🤣زد زیر خنده من:اع🥵 یه دفعه یه رفتگر اومد گفت:بچه ها شما دارین چیکار میکنید؟ این صحنه های عاشقونه رو واسه خودتون نگه دارید پاشید اینجا رو تمیز کنم* من:جانم؟صحنه!!
ماهان:میگم تو صحنه داری میگی نه🤣 رفتگر:پاشید دیگه اع زود رفتم جلوآقای رفتگر گفتم:من من کجام صحنه اس آخه اصلا من آدم صحنه داریم!! رفتگر یه نگاه به من کرد گفت:آره خیلی من:چهه؟؟ رفتگر:دختر جان با چند نفر صحنه داشتی؟ من:هااا من اصلا صحنه ندارم اصلا ندارم *ماهان: دروغ میگی محکم زدم تو دل ماهان گفتم:دروغ میگه رفتگر:به من چه گمشید بزارید اینجا رو تمیز کنم ما:باشه ما رفتیم من هر چقدر رفتم ماهانم همش می اومد دنبالم هی پیچ میخوردم این کوچه این کوچه دنبالم بود**من:ماهان تو کجا داری میای دنبالم؟ ماهان:من دنبال کسی نمیام راهم اینوره من:مگه خونه شما اینجاس؟؟ ماهان:نه راستش دارم میرم خونه دوست مامانم البته من با دخترش دوست بودم ۸ سالی میشه که ندیدمش من:حتما دلت خیلی براش تنگ شده ماهان:تا چند روز پیش آره ولی الان نه من:چقدر بد جنسی دوستتو از یاد میبری بردیا:😊
من:چرا لبخند زدی؟؟ ماهان:هیچی هیچی بریم من:باش😕 ما رفتیم رسیدیم کوچه ما من:مطمئنی اینجاس نگاه به گوشیش،کرد گفت:آره آدرس این کوچه رو میگه رفتیم رفتیم رسیدم به خونمون در خونمون وایستادیم من:اع خوب میدونی ک اینجا خونمونه و باید برم با دوستت خوش بگذره وقتی دیدیش ماهان:اع خوب پلاک ۲۰ کجاس منو ماهان یه نگاه به پلاک خونمون کردیم پلاک خونمون پلاک ۲۰ من:چیییی ماهان یه نگاه به من کردو گفت:اهان رفیق کله پوکم پیدا شد
رفتم تو کلاس بردیا ماهان نسشته بودن تو میز من من:ای خداا وقتی منو دیدن پاشدن بیخیال رفتم ته کلاس نشستم بردیا:اوووف خانوم محمدی گفت:همتا چی شده؟؟ من:اع خوب هیچی یه بحث بچه گونه بود خانوم محمدی: سر چی؟؟ یه دفعه ماهان بردیا سرشونو برگدوندن طرف من که چی جواب میدم *خیلی استرس داشتم از نگاه های بردیا ماهانم میترسم خانوم محمدی:همتا کجایی؟ من:اع خوب سر شکلات بردیا:شکلات؟ ماهان:چی؟ من:خانوم محمدی من یه شکلات تو کیفم داشتم سر اون داشتن دعوا میکردن آخه خیلی خوش مزه بود بچه ها:😵😵 خانوم:واقعا که بچه اید ماهان و بردیا:ببخشید کلاس گذشتو گذشت مدرسه تموم شد داشتم میرفتم خونمون که یه ذره از مدرسه دور شده بود هدست فری تو گوشم بود آهنگ گذاشته بودمو داشتم میخوندمو یه جورایی هم میرقصیدم یه دفعه یکی از پشت زد به سرم برگشتم گفتم:هووووی وقتی دیدم ماهان تعجب کردم ها؟؟ تویی چرا زدی؟؟ ماهان:اولم سیلام دختر صحنه دار دومم چیکار کنم یه ساعت صدات دارم صدات میکنم اما انگار نه انگار داری میری😕 من:اوه ببخشید نشنیدم وایسا وایسا چرا میگی بهم دختر صحنه دار؟؟ ماهان:خوب چیکار کنم صحنه داری اونم چه صحنه ای🤤 اومد جلو وایستادو دستاشو برد بالا یه جوری کرد که انگار وسط دستش یه صحنه اس گفت:ای جونم چه صحنه عاشقانه طلایی داری تو😂😂 تو پارتی با یه بوسه طلایی با بردیا تو مدرسه با من😂✌ من:هی میزنمتاااا👊😡 ماهان:اگه میتونی بیا بزن😝😝اینو گفتو بدو بدو فرار کرد من:هی وایسا بینم وایسا ماهان:خاک تو سرت که به من نمیرسی من:چی گفتی؟الان دیگه قطعی میکشمت😡👊 ماهان:به همین خیال باش😝خخخ من:خعلی دیونه ای ماهان:بایدم باشم😝 من:هه؟😐 همین که داشتم بدو بدو دنبالش میرفتم یه فکری به سرم زد یه دفعه افتادم زمین چشمامو بستم ماهان دید وایستاد دید افتادم گفت:همتا همتا خوبی؟ دید بیدار نمیشم اومد جلو گفت:خوبی همتا پاشو منو نترسون یه دفعه پاشو محکم گرفتم *گفتم: بلااخره گرفتمت😁 ماهان:ای حقه باز پامو ول کن * من: به کی میگفتی خاک تو سرت؟ ماهان:به تو حالا پامو ول کن* من:عوضی خجالت بکش به رفیقت میگی خاک تو سرت😕 ماهان:اونم چه رفیقی رفیق صحنه دار 🤣🤣زد زیر خنده من:اع🥵 یه دفعه یه رفتگر اومد گفت:بچه ها شما دارین چیکار میکنید؟ این صحنه های عاشقونه رو واسه خودتون نگه دارید پاشید اینجا رو تمیز کنم* من:جانم؟صحنه!!
ماهان:میگم تو صحنه داری میگی نه🤣 رفتگر:پاشید دیگه اع زود رفتم جلوآقای رفتگر گفتم:من من کجام صحنه اس آخه اصلا من آدم صحنه داریم!! رفتگر یه نگاه به من کرد گفت:آره خیلی من:چهه؟؟ رفتگر:دختر جان با چند نفر صحنه داشتی؟ من:هااا من اصلا صحنه ندارم اصلا ندارم *ماهان: دروغ میگی محکم زدم تو دل ماهان گفتم:دروغ میگه رفتگر:به من چه گمشید بزارید اینجا رو تمیز کنم ما:باشه ما رفتیم من هر چقدر رفتم ماهانم همش می اومد دنبالم هی پیچ میخوردم این کوچه این کوچه دنبالم بود**من:ماهان تو کجا داری میای دنبالم؟ ماهان:من دنبال کسی نمیام راهم اینوره من:مگه خونه شما اینجاس؟؟ ماهان:نه راستش دارم میرم خونه دوست مامانم البته من با دخترش دوست بودم ۸ سالی میشه که ندیدمش من:حتما دلت خیلی براش تنگ شده ماهان:تا چند روز پیش آره ولی الان نه من:چقدر بد جنسی دوستتو از یاد میبری بردیا:😊
من:چرا لبخند زدی؟؟ ماهان:هیچی هیچی بریم من:باش😕 ما رفتیم رسیدیم کوچه ما من:مطمئنی اینجاس نگاه به گوشیش،کرد گفت:آره آدرس این کوچه رو میگه رفتیم رفتیم رسیدم به خونمون در خونمون وایستادیم من:اع خوب میدونی ک اینجا خونمونه و باید برم با دوستت خوش بگذره وقتی دیدیش ماهان:اع خوب پلاک ۲۰ کجاس منو ماهان یه نگاه به پلاک خونمون کردیم پلاک خونمون پلاک ۲۰ من:چیییی ماهان یه نگاه به من کردو گفت:اهان رفیق کله پوکم پیدا شد
۸.۱k
۱۰ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.