هفت مافیا به علاوه یکی / پارت 15
هفت مافیا به علاوه یکی / پارت 15
سانوریا اومد تو...
همینجوری نگام میکرد و نزدیکتر میشد منم همش فاصله میگرفتم ازش
سانوریا: عه اینجا بودی؟ نمیدونستم توعم میای اینجا
هوووف خبر نداره
ا.ت: عوم تقریبا خیلی وقته میام اینجا
سانوریا: خب چه خوب میتونم همین الان بهت بگم
ا.ت: چیو؟
سانوریا: بی تی اس...ازمون خواستن هفته دیگه همین موقع بریم سمت یه ساختمون خرابه که انگار درگیریه
ا.ت: اها باشه
باید انتقاممو میگرفتم ازشون ولی هنوزم دوسشون دارم
هفته ی بعد =
اماده شده بود همچی خودمونم اماده بودیم باید راه میوفتادیم و رفتیم سوار ماشینا شدیم و تو ماشین داشتم آبنباتمو میخوردم و چاقو رو میکشیدم به کاورش
سانوریا: مراقب باش نباید خطایی اتفاق بیوفته
ا.ت: خب
رسیدیم اونجا پسرا هرکی یه جا بود و پیاده شدیم چاقورو گذاشتم تو جیبم و رفتیم جلو
نامجون: عه بلاخره اومدین
سانوریا: اره متاسفانه... حالا باید چیکار کنیم؟
جین : لازم نیس ما کاری کنیم..
سانوریا: یعنی چی؟
نامجون: به نظرم اگه یه مافیای سابقه دار که فرار کرده رو بگیرن چی میشه؟
سانوریا: چی؟؟....
جیمین: امروز چه روزیه سانوریا؟
سانوریا: امروز...؟
سانوریا یهو شوکه شد...
نامجون: اره سانوریا... امروز سالگرد گرفته شدن توعه که پلیسا جشن میگیرنش و میان تو این خرابه... حالا فک کن سالگرد اونروز بازم بگیرنت... او چه خوش شانس... نمیتونی فرار کنی سانوریا...
ویو سانوریا =
چی؟.....همش الکی بود... اونا... نقشه بود همش اونا میخواستن مارو گیر بندازن و الان راه فراری نداریم
یهو نور قرمز و ابی همه جا پر شد و صدای آژیر پلیس میومد و صدای خنده ی پلیسا که داشتن جشن میگرفتن و هفتا پسر که داشتن ریلکس سوار ماشینشون میشدن تا برن... اما ماشین ما دور بود و نمیتونستیم بریم سمتشون که یهو پلیسا از دیدن ما شوکه شدن سریع حالت تهاجمی گرفتن
ویو اعضا =
اخبار : دیشب اعضای باند مافیایی سانوریا در سالگرد دستگیریشون دستگیر شدن و این مناسبت رو ضربدر دو کردند
دختری در بین انها پیدا شده که با پلیس همکار بود و مقصر نبود برای همین ازادش کردن
تهیونگ: نمیریم دنبالش؟
نامجون: حرفاتو زدی اگه بخواد میاد خودش
جیمین: از کجا میدونی؟
جیهوپ: بهتر نیست خودمون بریم دنبالش؟
جین: نه بذارید یکم بگذره بعد میریم دنبالش
یونگی: بچه ها سانوریا زیادی راحت گیر افتاد... یعنی از اون بعید بود انقد راحت تو دام بیوفته
نامجون: از بعد زندان خیلی فرق کرده میگن مث قبل نیس دیگه
ویو سانوریا =
اوه پسرا زیادی ساده این...
سانوریا اومد تو...
همینجوری نگام میکرد و نزدیکتر میشد منم همش فاصله میگرفتم ازش
سانوریا: عه اینجا بودی؟ نمیدونستم توعم میای اینجا
هوووف خبر نداره
ا.ت: عوم تقریبا خیلی وقته میام اینجا
سانوریا: خب چه خوب میتونم همین الان بهت بگم
ا.ت: چیو؟
سانوریا: بی تی اس...ازمون خواستن هفته دیگه همین موقع بریم سمت یه ساختمون خرابه که انگار درگیریه
ا.ت: اها باشه
باید انتقاممو میگرفتم ازشون ولی هنوزم دوسشون دارم
هفته ی بعد =
اماده شده بود همچی خودمونم اماده بودیم باید راه میوفتادیم و رفتیم سوار ماشینا شدیم و تو ماشین داشتم آبنباتمو میخوردم و چاقو رو میکشیدم به کاورش
سانوریا: مراقب باش نباید خطایی اتفاق بیوفته
ا.ت: خب
رسیدیم اونجا پسرا هرکی یه جا بود و پیاده شدیم چاقورو گذاشتم تو جیبم و رفتیم جلو
نامجون: عه بلاخره اومدین
سانوریا: اره متاسفانه... حالا باید چیکار کنیم؟
جین : لازم نیس ما کاری کنیم..
سانوریا: یعنی چی؟
نامجون: به نظرم اگه یه مافیای سابقه دار که فرار کرده رو بگیرن چی میشه؟
سانوریا: چی؟؟....
جیمین: امروز چه روزیه سانوریا؟
سانوریا: امروز...؟
سانوریا یهو شوکه شد...
نامجون: اره سانوریا... امروز سالگرد گرفته شدن توعه که پلیسا جشن میگیرنش و میان تو این خرابه... حالا فک کن سالگرد اونروز بازم بگیرنت... او چه خوش شانس... نمیتونی فرار کنی سانوریا...
ویو سانوریا =
چی؟.....همش الکی بود... اونا... نقشه بود همش اونا میخواستن مارو گیر بندازن و الان راه فراری نداریم
یهو نور قرمز و ابی همه جا پر شد و صدای آژیر پلیس میومد و صدای خنده ی پلیسا که داشتن جشن میگرفتن و هفتا پسر که داشتن ریلکس سوار ماشینشون میشدن تا برن... اما ماشین ما دور بود و نمیتونستیم بریم سمتشون که یهو پلیسا از دیدن ما شوکه شدن سریع حالت تهاجمی گرفتن
ویو اعضا =
اخبار : دیشب اعضای باند مافیایی سانوریا در سالگرد دستگیریشون دستگیر شدن و این مناسبت رو ضربدر دو کردند
دختری در بین انها پیدا شده که با پلیس همکار بود و مقصر نبود برای همین ازادش کردن
تهیونگ: نمیریم دنبالش؟
نامجون: حرفاتو زدی اگه بخواد میاد خودش
جیمین: از کجا میدونی؟
جیهوپ: بهتر نیست خودمون بریم دنبالش؟
جین: نه بذارید یکم بگذره بعد میریم دنبالش
یونگی: بچه ها سانوریا زیادی راحت گیر افتاد... یعنی از اون بعید بود انقد راحت تو دام بیوفته
نامجون: از بعد زندان خیلی فرق کرده میگن مث قبل نیس دیگه
ویو سانوریا =
اوه پسرا زیادی ساده این...
۵.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.