همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p⁷ )
همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p⁷ )
ویو سوهو:
که یهو یه ماشین از بغل به ماشینم زد و بعد هم فقط سیاهی دیدم.
ویو ا/ت:
داشتم با گوشیم ور میرفتم که یهو دیدم یه صدای بلندی اومد.
از پنجره بیرون رو نگاه کردمو دیدم که تصادف شده.
برام مهم نبودو گفتم راننده به راهش ادامه بده.
ویو جونگ کوک:
یکی از زیر دست هامو فرستادم تا بره دنبال ا/ت که بهم خبر دادن یه ماشینی هر کجا ا/ت داره میپیچه اون هم داره میپیچه.
گفتم شناساییش کنن و بفهمن یارو کیه و دیدم که اون مین سوهو عه.
(جونگ کوک در کنار اینکه قراره بشه رئیس یه شرکت، یه باند مافیا هم داره که یکی از بزرگترین باند های مافیا تو کره هس
و هیچکس جز جونگ کوک و زیر دستاش نمیدونن که رئیس اصلی این باند جئون جونگ کوکه.
کسی که قراره بزرگترین شرکت توی کره رو به ارث ببره و رئیس بشه.)
ویو جونگ کوک:
گفتم ماشین بره دنبال ا/ت و یه ماشین بره بزنه به ماشینی که سوهو داره باهاش ا/ت رو تعقیب میکنه.
داشتم از استرس راه میرفتم که یهو سوجون اومد.
سوجون: قربان
جونگ کوک: بله. چیشد؟
سوجون: عملیات با موفقیت انجام شد.
جونگ کوک: خوبه. خودتم زنده برگرد.
سوجون: چشم.
ویو جونگ کوک:
به یونگ بوک زنگ زدم و ازش پرسیدم که ببینم در رابطه با پیدا کردن ادرس جایی که ا/ت زندگی میکنه، به کجا رسیده.
جونگ کوک: الو
یونگ بوک: بله.
جونگ کوک: داری دنبالش میکنی؟
یونگ بوک: بله دارم دنبالش میکنم.
جونگ کوک: داره کجا میره؟
یونگ بوک: الان داره میره تو هتل.
جونگ کوک: وقتی رفت تو، برو از لابی بپرس که اتاقی که کیم ا/ت توش ساکنه، کدوم اتاقه.
یونگ بوک: بله، امر دیگه؟
جونگ کوک: نه میتونی بری.
ققط نزار ببینتت
یونگ بوک: چشم.
ویو سوهو:
که یهو یه ماشین از بغل به ماشینم زد و بعد هم فقط سیاهی دیدم.
ویو ا/ت:
داشتم با گوشیم ور میرفتم که یهو دیدم یه صدای بلندی اومد.
از پنجره بیرون رو نگاه کردمو دیدم که تصادف شده.
برام مهم نبودو گفتم راننده به راهش ادامه بده.
ویو جونگ کوک:
یکی از زیر دست هامو فرستادم تا بره دنبال ا/ت که بهم خبر دادن یه ماشینی هر کجا ا/ت داره میپیچه اون هم داره میپیچه.
گفتم شناساییش کنن و بفهمن یارو کیه و دیدم که اون مین سوهو عه.
(جونگ کوک در کنار اینکه قراره بشه رئیس یه شرکت، یه باند مافیا هم داره که یکی از بزرگترین باند های مافیا تو کره هس
و هیچکس جز جونگ کوک و زیر دستاش نمیدونن که رئیس اصلی این باند جئون جونگ کوکه.
کسی که قراره بزرگترین شرکت توی کره رو به ارث ببره و رئیس بشه.)
ویو جونگ کوک:
گفتم ماشین بره دنبال ا/ت و یه ماشین بره بزنه به ماشینی که سوهو داره باهاش ا/ت رو تعقیب میکنه.
داشتم از استرس راه میرفتم که یهو سوجون اومد.
سوجون: قربان
جونگ کوک: بله. چیشد؟
سوجون: عملیات با موفقیت انجام شد.
جونگ کوک: خوبه. خودتم زنده برگرد.
سوجون: چشم.
ویو جونگ کوک:
به یونگ بوک زنگ زدم و ازش پرسیدم که ببینم در رابطه با پیدا کردن ادرس جایی که ا/ت زندگی میکنه، به کجا رسیده.
جونگ کوک: الو
یونگ بوک: بله.
جونگ کوک: داری دنبالش میکنی؟
یونگ بوک: بله دارم دنبالش میکنم.
جونگ کوک: داره کجا میره؟
یونگ بوک: الان داره میره تو هتل.
جونگ کوک: وقتی رفت تو، برو از لابی بپرس که اتاقی که کیم ا/ت توش ساکنه، کدوم اتاقه.
یونگ بوک: بله، امر دیگه؟
جونگ کوک: نه میتونی بری.
ققط نزار ببینتت
یونگ بوک: چشم.
۲۹.۱k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.