راه خیانت
#راه_خیانت
Part 2
نشستیم...
ویو ا/ت داشتیم شیرکاکائو میخوردیم که جولیا حرف زد
جولیا:ا/ت میگما او دوتا پسر خیلی کراش نبودن
ا/ت:هوم کیارو میگی؟
جولیا:ای بابا ا/ت جونگ کوک و اون یکی اسمش چی بود؟
ا/ت:جیمین؟
جولیا:اها اره اون
ا/ت:ای جولیا باز شروع نکن دیگه
جولیا: ایش باشه بابا
زنگ خورد با جولیا رفیتم سرکلاس نشستیم که دیدم دو نفر دارن برای یه دختر قلدری میکنن پاشدم رفتم سمتشون
ا/ت:یاا داری چیکار میکنی
ماریا:هه فضول خانمو ببین شما کی باشی مثلا؟(با نیشخند)
ا/ت:هوم الان بهت نشون میدم کیم
که بعد یه مشت زدم تو صورتش
ماریا:ایی دماغم هرزه الان بهت نشون میدم
تا میخواست بزنتم یه مشت دیگه هم زدم تو صورتش
کله کلاس داشتن مارو نگاه میکردن یکی از اون قلدرا میخواست موهامو بکشه که جولیا از پشت گرفتش کوبوندش رو زمین و بعد کتکش زد اونقدر بد داشت میزدش که کله صورت دختره کبود و خونی شده بود
جولیا:میخواستی رفیق منو بزنی ها هرزه
میسو:ایی ولم کن غلط کردم(با گریه)
منو جولیا همیجوری داشتیم کتکشون میزدیم که یکدفعه مدیر اومد
مدیر:شماها دارید چیکار میکنید ها(با داد)
ماریا:اقای مدیر اونا شروع کردن
ا/ت:گوه نخور وگرنه یکی دیگه میزنم تو دهنت
مدیر:بسه همتون بیاد دفترم همین الان
میسو:ولی اقای مدیر
مدیر:گفتم همتون(با داد)
ویو ا/ت
هممون رفتیم دفتر مدیر
مدیر:خب بگید ببینم چرا دعوا کردید
ا/ت:داشتن برای یه دختر قلدری میکردن
ماریا:داری دروغ میگی
جولیا:دروغ نمیگه اقای مدیر اگه میخواید از خود دختره بپرسید
مدیر:هوم معلومه که میپرسم میا بیا تو
میا اومد داخل
مدیر:خب بگو ببینم این دوتا برات قلدری میکردن
میا:..
مدیر:میا لطفا جواب بده
میا به میسو و ماریا نگاهی کرد و گفت: نه برام قلدری نمیکردن این دوتا(اشاره به ا/ت و جولیا) همینجوری یکدفعه دعوا رو شروع کردن
ا/ت و جولیا هم زمان باهم:چیییی؟!
میا:همین که گفتم اون دوتا دعوا رو شروع کردن
مدیر:باشه ممنون میا میتونی بری
میا رفت
ماریا:هه دیدید گفتم اون دوتا شروع کردن
ا/ت:خفه شو
ماریا بلند شد و رفت سمت ا/ت
ماریا:اگه نشم چی(نیشخند)
ا/ت بلند شد و تا خواست حرفی بزنه
مدیر:بسه میسو ماریا شماها میتونید برید
میسو و ماریا:چشم
میسو و ماریا رفتن بیرون منو جولیا موندیم
مدیر:ا/ت و جولیا شما اخراجین
جولیا:چی اقای مدیر شما دارین چی میگن
ویو جولیا
به ا/ت نگاه کردم خیلی خونسرد نشسته بود
جولیا:ا/ت تو چجوری میتونی انقدر خونسرد باشی
ا/ت:اون نمیتونه مارو اخراج کنه(با نشیخند)
مدیر:منظورت چیه گفتم که اخراجین
ا/ت:منم گفتم که نمیتونی مارو اخراج کنی
مدیر:هه چرا مثلا؟
ا/ت:چون...
Part 2
نشستیم...
ویو ا/ت داشتیم شیرکاکائو میخوردیم که جولیا حرف زد
جولیا:ا/ت میگما او دوتا پسر خیلی کراش نبودن
ا/ت:هوم کیارو میگی؟
جولیا:ای بابا ا/ت جونگ کوک و اون یکی اسمش چی بود؟
ا/ت:جیمین؟
جولیا:اها اره اون
ا/ت:ای جولیا باز شروع نکن دیگه
جولیا: ایش باشه بابا
زنگ خورد با جولیا رفیتم سرکلاس نشستیم که دیدم دو نفر دارن برای یه دختر قلدری میکنن پاشدم رفتم سمتشون
ا/ت:یاا داری چیکار میکنی
ماریا:هه فضول خانمو ببین شما کی باشی مثلا؟(با نیشخند)
ا/ت:هوم الان بهت نشون میدم کیم
که بعد یه مشت زدم تو صورتش
ماریا:ایی دماغم هرزه الان بهت نشون میدم
تا میخواست بزنتم یه مشت دیگه هم زدم تو صورتش
کله کلاس داشتن مارو نگاه میکردن یکی از اون قلدرا میخواست موهامو بکشه که جولیا از پشت گرفتش کوبوندش رو زمین و بعد کتکش زد اونقدر بد داشت میزدش که کله صورت دختره کبود و خونی شده بود
جولیا:میخواستی رفیق منو بزنی ها هرزه
میسو:ایی ولم کن غلط کردم(با گریه)
منو جولیا همیجوری داشتیم کتکشون میزدیم که یکدفعه مدیر اومد
مدیر:شماها دارید چیکار میکنید ها(با داد)
ماریا:اقای مدیر اونا شروع کردن
ا/ت:گوه نخور وگرنه یکی دیگه میزنم تو دهنت
مدیر:بسه همتون بیاد دفترم همین الان
میسو:ولی اقای مدیر
مدیر:گفتم همتون(با داد)
ویو ا/ت
هممون رفتیم دفتر مدیر
مدیر:خب بگید ببینم چرا دعوا کردید
ا/ت:داشتن برای یه دختر قلدری میکردن
ماریا:داری دروغ میگی
جولیا:دروغ نمیگه اقای مدیر اگه میخواید از خود دختره بپرسید
مدیر:هوم معلومه که میپرسم میا بیا تو
میا اومد داخل
مدیر:خب بگو ببینم این دوتا برات قلدری میکردن
میا:..
مدیر:میا لطفا جواب بده
میا به میسو و ماریا نگاهی کرد و گفت: نه برام قلدری نمیکردن این دوتا(اشاره به ا/ت و جولیا) همینجوری یکدفعه دعوا رو شروع کردن
ا/ت و جولیا هم زمان باهم:چیییی؟!
میا:همین که گفتم اون دوتا دعوا رو شروع کردن
مدیر:باشه ممنون میا میتونی بری
میا رفت
ماریا:هه دیدید گفتم اون دوتا شروع کردن
ا/ت:خفه شو
ماریا بلند شد و رفت سمت ا/ت
ماریا:اگه نشم چی(نیشخند)
ا/ت بلند شد و تا خواست حرفی بزنه
مدیر:بسه میسو ماریا شماها میتونید برید
میسو و ماریا:چشم
میسو و ماریا رفتن بیرون منو جولیا موندیم
مدیر:ا/ت و جولیا شما اخراجین
جولیا:چی اقای مدیر شما دارین چی میگن
ویو جولیا
به ا/ت نگاه کردم خیلی خونسرد نشسته بود
جولیا:ا/ت تو چجوری میتونی انقدر خونسرد باشی
ا/ت:اون نمیتونه مارو اخراج کنه(با نشیخند)
مدیر:منظورت چیه گفتم که اخراجین
ا/ت:منم گفتم که نمیتونی مارو اخراج کنی
مدیر:هه چرا مثلا؟
ا/ت:چون...
۱۰.۶k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.