black flower(p,323)
black flower(p,323)
تهیونگ موهای نقره ای رنگش که روی چشماش افتاده بودند رو پشت گوشش هل داد.
تهیونگ: من حالا من یه پسر همجنسگرام که کسی که ازم متنفر بود مارکم کرده و یه انگل کوچولو و احتمالا کیوت رو توی شکمم گذاشته..... مکثی کرد و یکم جدی تر شد.
تهیونگ: جونگ کوک اینا رو برای اینکه بهت نشون بدم احساس آدما تغییر می کنه گفتم.... نمی تونم دروغ بگم من عاشقت نیستم اما این احساس رو دارم که هر روز نسبت به قبل جای بیشتری توی قلبم برات باز میشه.
به دست جونگ کوک نگاهی انداخت.
جونگکوک: هنوز یه هفته نمیشه که به خاطر مارک کردنم دستت رو شکستم اما باردارم هم کردی و هنوز نفس می کشی و هیچ آسیبی ندیدی.
جونگ کوک نگاهی به دست آسیب دیده اش کرد. حق با تهیونگ بود.
با اینکه انتظار داشت پسر کوچیکتر بعد شنیدن خبر بارداریش سرشو از بدنش جدا کنه و از برج نامسان اویزون کنه اما در کمال تعجب هیچ آسیبی بهش نزده بود.
درسته...
این خودش یه پیشرفت بزرگ محسوب می شد.
جونگکوک: پس حالا دوستم نداری اما در آینده ممکنه عاشقم بشی درسته؟
جونگ کوک نتیجه گیری کرد و تهیونگ آهی کشید.
تهیونگ: نه.... حرفت کامل درست نیست.
گفت و صورتش رو به صورت آلفا نزدیک تر کرد.
تهیونگ: حق با توعه من عاشقت نیستم اما معنیش این نیست که در آینده هم نشم.....
به جونگ کوک نزدیک تر شد.
تهیونگ : تو مهربون و مراقبمی بهم اهمیت میدی و علاقتو بهم نشون میدی و ...
تهیونگ موهای نقره ای رنگش که روی چشماش افتاده بودند رو پشت گوشش هل داد.
تهیونگ: من حالا من یه پسر همجنسگرام که کسی که ازم متنفر بود مارکم کرده و یه انگل کوچولو و احتمالا کیوت رو توی شکمم گذاشته..... مکثی کرد و یکم جدی تر شد.
تهیونگ: جونگ کوک اینا رو برای اینکه بهت نشون بدم احساس آدما تغییر می کنه گفتم.... نمی تونم دروغ بگم من عاشقت نیستم اما این احساس رو دارم که هر روز نسبت به قبل جای بیشتری توی قلبم برات باز میشه.
به دست جونگ کوک نگاهی انداخت.
جونگکوک: هنوز یه هفته نمیشه که به خاطر مارک کردنم دستت رو شکستم اما باردارم هم کردی و هنوز نفس می کشی و هیچ آسیبی ندیدی.
جونگ کوک نگاهی به دست آسیب دیده اش کرد. حق با تهیونگ بود.
با اینکه انتظار داشت پسر کوچیکتر بعد شنیدن خبر بارداریش سرشو از بدنش جدا کنه و از برج نامسان اویزون کنه اما در کمال تعجب هیچ آسیبی بهش نزده بود.
درسته...
این خودش یه پیشرفت بزرگ محسوب می شد.
جونگکوک: پس حالا دوستم نداری اما در آینده ممکنه عاشقم بشی درسته؟
جونگ کوک نتیجه گیری کرد و تهیونگ آهی کشید.
تهیونگ: نه.... حرفت کامل درست نیست.
گفت و صورتش رو به صورت آلفا نزدیک تر کرد.
تهیونگ: حق با توعه من عاشقت نیستم اما معنیش این نیست که در آینده هم نشم.....
به جونگ کوک نزدیک تر شد.
تهیونگ : تو مهربون و مراقبمی بهم اهمیت میدی و علاقتو بهم نشون میدی و ...
- ۴۰۷
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط