کپشن
#کپشن
تکیه داده بودم به شونههای خودم و یکی یکی نشدنها از جلوی چشمم میگذشتن
دیگه عادت کرده بودم انقدر نشده بود
با همهی فعلهای منفی طرح دوستی ریخته بودیم انگار؛
رد میشدن و دست تکون میدادن..
فقط این وسط "نرفتن" بود که مقاومت میکرد
"نون"ش رو جا میذاشت و از کنارم رد میشد
هر بار میخواستم صداش کنم یه دست جلوی دهنم رو میگرفت و نمیذاشت بگم: نرو؛ وایسا..
بگم رفتن خوب نیست
بگم بیا یه تیکه از وجودت که جا مونده پیشم رو ببر با خودت
بیا و بشو نرفتن
بیا و دیگه نرو
یا اگه رفتی چیزی جا نذار از خودت، بزار پاک فراموشت کنم
اما هیچوقت اینارو نگفتم
نتونستم بگم
یکی یکی همه اومدن و رفتن و بهشون نگفتم نرو
اون دست لعنتی هیچوقت نرفت...
تا آخرش موند تا دوباره مانع حرفزدنم بشه
حالا به اطرافم نگاه میکنم..
کسی نیست اینجا
شدم تنهایتنها
من موندم و یه دست که حالا جای دهن، خِرَمو گرفته...
پ.ن:نمیشهازآهنگشگذشت🥲
#نشد #امینبانی
#مسترپارک^^
تکیه داده بودم به شونههای خودم و یکی یکی نشدنها از جلوی چشمم میگذشتن
دیگه عادت کرده بودم انقدر نشده بود
با همهی فعلهای منفی طرح دوستی ریخته بودیم انگار؛
رد میشدن و دست تکون میدادن..
فقط این وسط "نرفتن" بود که مقاومت میکرد
"نون"ش رو جا میذاشت و از کنارم رد میشد
هر بار میخواستم صداش کنم یه دست جلوی دهنم رو میگرفت و نمیذاشت بگم: نرو؛ وایسا..
بگم رفتن خوب نیست
بگم بیا یه تیکه از وجودت که جا مونده پیشم رو ببر با خودت
بیا و بشو نرفتن
بیا و دیگه نرو
یا اگه رفتی چیزی جا نذار از خودت، بزار پاک فراموشت کنم
اما هیچوقت اینارو نگفتم
نتونستم بگم
یکی یکی همه اومدن و رفتن و بهشون نگفتم نرو
اون دست لعنتی هیچوقت نرفت...
تا آخرش موند تا دوباره مانع حرفزدنم بشه
حالا به اطرافم نگاه میکنم..
کسی نیست اینجا
شدم تنهایتنها
من موندم و یه دست که حالا جای دهن، خِرَمو گرفته...
پ.ن:نمیشهازآهنگشگذشت🥲
#نشد #امینبانی
#مسترپارک^^
۳۱.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱