half brother فصل ۲ part : 3

و در واقع همان کارهای تدفینه پدرم رو دوباره تکرار کنیم که این برای ما خیلی وحشتناک بود. وقتی وارده ورودیه پارکینک شدم نیسان آبی رنگ جونگسو سمت چپ پارک شده بود و اون منظره تمومه تن و بدنه من رو به لرزه انداخت از کلیدهای قدیمی ام استفاده کردمو وارده خونه شدم چشم چرخوندم تا مادرم رو پیدا کنم. مادرم مات و مبهوت توی آشپزخانه نشسته بود و به فنجان چای خیره شده بود. هیچ چراغی روشن نبود و اون اونقدر در افکارش غرق بود که اصلا متوجه ورود من نشد.
گرتا : مامان
مامانم تکان سختی خورد و با چشمان سرخ و قرمزش به من نگاه کرد. به سمتش دویدم و در آغوشش کشیدم از همونجا نگاهم به سینک افتاد
ظرفهای نشسته شب قبل جونگسو و مامانم هنوز در ظرف شویی بودن و من از اینکه چگونه سرنوشت به این سرعت همه چیز را تغییر می داد متعجب بودم.
کمرش رو نوازش می دادم و گفتم
من اینجام مامان من کنارتم فقط کافیه بهم بگی چکار برات کنم؛ تمام سعیمو میکنم کمک میکنم این روزها رو سپری کنی و حالت خوب بشه
مامانم زیر چشماش رو از اشک ها پاک کرد
گفت: ÷ اون نیمه های شب بیدار شد و فقط یک ناله کوچک از دهانش خارج شد اون قدر سریع که حتی تا اومدن آمبولانس نتونست تحمل کنه
کمرش رو مالشی دادم
گرتا : خیلی متاسفم.
مامان : خداروشکر که اینجایی گرتا
گرتا : اون کجاست؟......تو میدونی........اون الان کجاست؟
مامان : اونا اون رو به سردخونه بردن کلارا در حال تدارک مقدمات مراسم برای جونگسو اون و هاردین واقعا کمک حالم بودن و تمام امور رو بدست گرفت
مامانم بیشتر خودش رو توی بغلم فرو برد نمی تونم تحمل کنم واقعا نمی تونم دوباره این چیزا رو ببینم
اونو محکمتر بغل کردم
اون شب کنار مادرم خوابیدم تا تنها نباشه
خوابیدن در جایی که شب گذشته جای خواب جونگسو بود خیلی غم انگیز به نظر میرسید
و حالا اون دیگه نبود.
┈─┈──┈˖.˖𔘓˖.˖┈──┈─┈
روز بعد آسمان گرفته و غم آلود بود و دوستان به نشانه ی تسلیت دسته گل می فرستادند
مادرم برای اینکه شاهد این صحنه ها نباشه به اتاقش پناه برد.
ویکتوریا هم برای ادای احترام اومده بود از زمانی که من نقل مکان کرده بودم ما از هم جدا شده بودیم اما هر وقت که برای دیدن مامان و جونگسو بر می گشتم ویکتوریا برای دیدن من حتما میومد.
بعد از ظهر وقتی که مادرم رفت تا کمی استراحت کنه من و ویکتوریا با هم برای صرف عصرانه به بیرون رفتیم خوب این یک فرصت کوچولو برای ما بود تا با هم کمی خلوت کنیم هر چند توی زمان و شرایط ناماسبی بود

های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون
برای پارت هدیه لایکاتون بالا ۲۰ تا باشه واستون پارت هدیه میزارم
دیدگاه ها (۲۰)

half brother فصل ۲ part : 4

half brother فصل ۲ part : 5

half brother فصل ۲ part : 2

half brother فصل ۲ part : ۱

فرار من

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط