پارت⁸
پارت⁸
#ویو ته
یونگی اومد بار و من همه چیو براش توضیح دادم برگاش ریخته بود که جیمین قبول کرده بود واقعا خوشحال بود ولی هیچکدوممون نمیدونستیم که چرا جیمین گریه کرد
¥ میخوای من برا تو آستین بالا بزنم بریم خواستگاری داداشش؟(خنده)
_ آره چرا که نه(خنده)
¥ توله سگ(خنده)
از بار اومدیم بیرون بارون میومد بارون قشنگی بود ترجیح دادم قدم بزنم یونگی تنهام نذاشت و باهام اومد یه چند متری رفتیم اونور هردومون خیس شده بودیم که جیمین و جونگکوک رو دیدملو در یه خونه ای نشسته بودن زیر بارون
_ اهم
+ عام سلام
¥ سلام جیمین
& سلام(صدای گرفته)
¥ سرما خوردی؟
& نه
¥ چیشده صدات پس؟
¥ گرفته فقط
¥ آها
+(عطسه کیوت)
_ تو سرما خوردی
+ فک کنم
_ اینجا چرا نشستید؟
+ کلید خونمون رو یادمون رفته
_ اوه
¥ خب بریم خونه من؟
+ نه مرسی
_ تو با من میای شاید جیمین و یونگی بخوان خلوت کنن
¥ دهنتو ببند
& نه ممنونم فقط خوابم میاد
¥ او باش بیا بریم خونه من همین دور و براست
& اوهوم کوک تو نمیای باهام؟
_ نه من نمیزارم
& آها کوک مراقب خودت باش
+ باشه
_ خبببببب
+ کوفت خونت کجاس؟
_ بیا دنبالم
دنبالم راه افتاد عین یه اردک هی سرفه میکرد که کتمو درآوردم و انداختم روش
+ نمیخوام برش دار
_ سرما خوردی
+ خب؟
_ خب به جمالت
+کی میرسیم؟
_ رسیدیم اینه
+ بزرگههه
_ بله
رفتیم تو خونه یه نگاهی به دور و ور انداخت و آدرس حموم رو پرسید
_ حموم طبقه دوم تو اتاق منه
+ عام لباس داری بدی بهم ؟ جبران میکنم بعدا
_ بله شما حمومتو برو
+ باش
رفت تو اتاقم حموم منم رفتم یه نگاهی انداختم لباس اندازه اش پیدا کنم بعد ملی زیر و رو کردن یه لباس پیدا کردم یه شورتک بای ه تیشرت ولی فک کنم براش بزرگ باشه که صدام زد
+ اهم میگم خوبه میدی؟
_ دستات تتوعه؟
+ عام آره حوله میدی؟
_ بیا
حوله رو دادم بهش و اومد بیرون تتو های دستش اون عضله ها و اون کمر باریکش خودنمایی میکردن آب دهنم رو قورت دادم و نگاهش کردم
+ ها چیه به چی نگاه میکنی؟
_هیچی ببین اینا تنت میشه؟
+ فک نکنم
_ میرم بیرون بپوش
+ باشه
رفتم بیرون بعد چند مین خودش اومد بیرون لباس براش اونقدر بزرگ بود که عین بچهها توش گم میشد
+ بزرگه
_ عب نداره بابا🤦🏻♀️🤌
+(خنده)
_ چیزی میخوری؟
+ میگم شیرموز داری؟
_ آره دارم
+ میدی بهم ؟
_ بیا بدم
عین بچه ها دنبالم راه افتاد بهش شیر موز رو دادم در حین خوردن موهاشو بالا بست و خورد چشماش واقعا قشنگ بود تو اون مدت موهاش جلو چشماش رو میگرفت و نمیتونستم قشنگ ببینم ولی واقعا چشماش خاص بود
_ چشمات خیلی قشنگه
+ ها؟ آها مرسی
_ اوهوم
+(لبخند)
#ویو ته
یونگی اومد بار و من همه چیو براش توضیح دادم برگاش ریخته بود که جیمین قبول کرده بود واقعا خوشحال بود ولی هیچکدوممون نمیدونستیم که چرا جیمین گریه کرد
¥ میخوای من برا تو آستین بالا بزنم بریم خواستگاری داداشش؟(خنده)
_ آره چرا که نه(خنده)
¥ توله سگ(خنده)
از بار اومدیم بیرون بارون میومد بارون قشنگی بود ترجیح دادم قدم بزنم یونگی تنهام نذاشت و باهام اومد یه چند متری رفتیم اونور هردومون خیس شده بودیم که جیمین و جونگکوک رو دیدملو در یه خونه ای نشسته بودن زیر بارون
_ اهم
+ عام سلام
¥ سلام جیمین
& سلام(صدای گرفته)
¥ سرما خوردی؟
& نه
¥ چیشده صدات پس؟
¥ گرفته فقط
¥ آها
+(عطسه کیوت)
_ تو سرما خوردی
+ فک کنم
_ اینجا چرا نشستید؟
+ کلید خونمون رو یادمون رفته
_ اوه
¥ خب بریم خونه من؟
+ نه مرسی
_ تو با من میای شاید جیمین و یونگی بخوان خلوت کنن
¥ دهنتو ببند
& نه ممنونم فقط خوابم میاد
¥ او باش بیا بریم خونه من همین دور و براست
& اوهوم کوک تو نمیای باهام؟
_ نه من نمیزارم
& آها کوک مراقب خودت باش
+ باشه
_ خبببببب
+ کوفت خونت کجاس؟
_ بیا دنبالم
دنبالم راه افتاد عین یه اردک هی سرفه میکرد که کتمو درآوردم و انداختم روش
+ نمیخوام برش دار
_ سرما خوردی
+ خب؟
_ خب به جمالت
+کی میرسیم؟
_ رسیدیم اینه
+ بزرگههه
_ بله
رفتیم تو خونه یه نگاهی به دور و ور انداخت و آدرس حموم رو پرسید
_ حموم طبقه دوم تو اتاق منه
+ عام لباس داری بدی بهم ؟ جبران میکنم بعدا
_ بله شما حمومتو برو
+ باش
رفت تو اتاقم حموم منم رفتم یه نگاهی انداختم لباس اندازه اش پیدا کنم بعد ملی زیر و رو کردن یه لباس پیدا کردم یه شورتک بای ه تیشرت ولی فک کنم براش بزرگ باشه که صدام زد
+ اهم میگم خوبه میدی؟
_ دستات تتوعه؟
+ عام آره حوله میدی؟
_ بیا
حوله رو دادم بهش و اومد بیرون تتو های دستش اون عضله ها و اون کمر باریکش خودنمایی میکردن آب دهنم رو قورت دادم و نگاهش کردم
+ ها چیه به چی نگاه میکنی؟
_هیچی ببین اینا تنت میشه؟
+ فک نکنم
_ میرم بیرون بپوش
+ باشه
رفتم بیرون بعد چند مین خودش اومد بیرون لباس براش اونقدر بزرگ بود که عین بچهها توش گم میشد
+ بزرگه
_ عب نداره بابا🤦🏻♀️🤌
+(خنده)
_ چیزی میخوری؟
+ میگم شیرموز داری؟
_ آره دارم
+ میدی بهم ؟
_ بیا بدم
عین بچه ها دنبالم راه افتاد بهش شیر موز رو دادم در حین خوردن موهاشو بالا بست و خورد چشماش واقعا قشنگ بود تو اون مدت موهاش جلو چشماش رو میگرفت و نمیتونستم قشنگ ببینم ولی واقعا چشماش خاص بود
_ چشمات خیلی قشنگه
+ ها؟ آها مرسی
_ اوهوم
+(لبخند)
۳.۶k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.