My vampire partner part : 8

میخواست فریاد بزند
'شوهرم که قراره بهت درکونی بزنه'
با اینحال نمی توانست دروغ بگوید حتی حالا و هرگز برای تحریک او چنین دروغی نمیگفت چون توانایی دروغ گفتن نداشت
+ من تنهام
_ مردت میزاره تنهایی سفر کنی؟
صدایش دوباره به حالت انسانی برگشته بود
وقتی اِما جوابی نداد، مرد با خرناس گفت
_ تو یه مرد بی مبالات برای خودت داری یه بازنده
پای اِما در چاله ای گیر کرد و مرد به آرامی او را ثابت نگه داشت سپس، بنظر میرسید از اینکه به او کمک کرده خشمگین است
ولی وقتی بسمت ماشینی رفتند او را از جلوی ماشین کنار کشید و صدایی وحشتناکی ایجاد کرد.
ضربه ی ناگهانی به یک طرف ماشین زد بطوری که چنگالش در آهن مثل ورق حلبی فرو متر آن طرف تر از حرکت ایستاد. رفت و ماشین چند سپس موتور با صدای بلندی خاموش شد
راننده در ماشین را باز کرد و بسمت خیابان فرار کرد.
دهان اما از شوک باز مانده بود و دیوانه وار در برابر مهاجمش تقلا کرد و عقب عقب رفت متوجه شد که مهاجمش انگار قبلا هرگز ماشینی ندیده
مرد او را رها کرد و اما روی زمین افتاد سپس با صدای آرام و مرگباری غرید
_ امیدوارم فقط یبار دیگه بخوای ازم فرار کنی
مرد دوباره او را گرفت و بلند کرد
_ چقدر فاصله داره؟
اِما با انگشت اشاره اش بسمت هتل کریلون در میدان کونکورد اشاره کرد
مرد به او نگاهی پر از نفرت انداخت
موجوداتی مثل تو همیشه پولدار بودن نگاهش سوزان بود
_ چیزی تغییر نکرده
او میدانست که اِما خون آشام است
آیا خاله هایش را میشناخت یا میدانست چه موجوداتی هستند؟
باید میدانست... در غیر این صورت رجین چطور در مورد او به اما هشدار داده بود؟
چطور میدانست قبیله آنها ثروتمند هستند؟
بعد از ده دقیقه کشیده شدن در خیابان ها از کنار دریان هتل رد شدند و نگاههای خیره ی زیادی در لابی روی آن ها آمد ، حداقل چراغ ها کم نور بود.
اِما ژاکت خیسش را از دو طرف بهم چسباند تا لباس پاره اش دیده نشود و سرش را پایین داد با تشکر از او موهایی که پشت گوش هایش بافته بود باز شده بودند
مرد چنگش را جلوی مردم از روی بازوی او رها کرد
باید فهمیده باشد که اما نمیخواست جلب توجه کند
هرگز جیغ نکش
هرگز توجه انسانی را جلب نکن
انسان ها در نهایت خطرناک تر از هزاران موجودی هستند که در لور وجود دارد
وقتی مرد دست سنگینش را روی شانه اش انداخت که انگار آنها با هم هستند اما از بین موهای خیسش به او نگاه کرد

های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
و اینکه ۴۰۰ تایی شدنمون مبارک باشه 🥳
دیدگاه ها (۸)

My vampire partner part : 9

مهم

My vampire partner part : 7

My vampire partner part : 6

#سنگدل part 26با صدای خدمتکار ها از خواب بیدار شد اطرافش را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط