جوری آسمون شهر میگرفتُ ابری میشد انگاری خورشیدی وجود نداش
جوری آسمون شهر میگرفتُ ابری میشد انگاری خورشیدی وجود نداشت..
جوری ادما میرفتن کِ انگار قرار موندنی نبود..جوری جایِ خالیارُ جلو چشم پُر میکردن انگار از اول جایی نبود کِ بخاد پُر شه یا خالی بمونه،
جوری همه چی بِ هم میپیچیدُ همه چیو بهم گره میزد و جوری همه درا قفل میشد کِ هیچ شاه کلیدی بازش نمیکردُ هیچ کلیدسازی نمیتونست کلیدشو بسازه
جوری مجبورمون میکردن!! بگذریم از تیکع هایِ قلبمون انگار ن انگار اونا جزئیی از وجودمون شدنُ جوری فک میکردن میشه فراموششون کرد ک انگار ساده تک تک سلولا دلبسته شدن بودن به وجودشون"
جوری همه چی ناعادلانه بود کِ
خنده ها دلمرده و دلا جوری مرده بودن کِ بوی مرگ گم میشد تو بوی خاک بارون خورده..
mohy••
بش بگید حواسم هستا نباشم حتی هرجاعم رفتا▶
جوری ادما میرفتن کِ انگار قرار موندنی نبود..جوری جایِ خالیارُ جلو چشم پُر میکردن انگار از اول جایی نبود کِ بخاد پُر شه یا خالی بمونه،
جوری همه چی بِ هم میپیچیدُ همه چیو بهم گره میزد و جوری همه درا قفل میشد کِ هیچ شاه کلیدی بازش نمیکردُ هیچ کلیدسازی نمیتونست کلیدشو بسازه
جوری مجبورمون میکردن!! بگذریم از تیکع هایِ قلبمون انگار ن انگار اونا جزئیی از وجودمون شدنُ جوری فک میکردن میشه فراموششون کرد ک انگار ساده تک تک سلولا دلبسته شدن بودن به وجودشون"
جوری همه چی ناعادلانه بود کِ
خنده ها دلمرده و دلا جوری مرده بودن کِ بوی مرگ گم میشد تو بوی خاک بارون خورده..
mohy••
بش بگید حواسم هستا نباشم حتی هرجاعم رفتا▶
۳۰.۷k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۰