وقتی دوست داداشت بود....
وقتی دوست داداشت بود....
🦋Part:21🦋
ته خواست بره که یهو...
یوجین دستاشو و گرفت و اونو بوسید
(گیلیلیلیلیلی)
ته اولش تو شوک بود ولی بعدش همراهی میکرد.
یوجین:دوست دارم
ته:منمهمینطور
"اهم اهم بسه"
"خببریم پرش زمانیی"
(فردا صبح)
هانا:وای سرم آخ چقدر درد میکنه آییی
زیاد خوردم اوفف
که یکدفعه در با شدت خیلی زیادی باز شد
کوک با بالا تنه ی لخت و شورتک اومده بود تو اتاق هانا
هانا:یاخود خدا چرا لختیییییی؟؟؟
کوک:هانا هانا ایناروول کنننن
هانا:چیهههه
کوک:ته...یوجین....اینا"نفس نفس"
هانا:اینا چیییی
کوک:اینا...باهم....رل...زدنننن
هانا:پشماممممم واقعااااا
کوک:آرهههههه
هانا:وایسا بینم کجا هست...
هانا:اه اه اه چندشاا همینجلوی ما باید کیس برین
یوجین:نگا نکن
کوک:دختره ی....میکشمتتتتت
یوجین:غلط خوردممم
ته:خب خب من میخوام یوجین برم بیرون شماها رونمیدونم
هانا:من خونه میمونم
کوک:منم کار دارم
ته:اوکی پس بای
"یوجین و ته رفتن"
"هانا رفت یچیز خورد و دست صورتش رو شست"
"کوک هم رفت تواتاق کارش"
"ویو هانا"
خیلی حوصلم سر رفته بود.
در اتاقمو باز کردم و...
امم ببخشید دیر نوشتم
چون بعدازظهر خوابم برده بود♡
🦋Part:21🦋
ته خواست بره که یهو...
یوجین دستاشو و گرفت و اونو بوسید
(گیلیلیلیلیلی)
ته اولش تو شوک بود ولی بعدش همراهی میکرد.
یوجین:دوست دارم
ته:منمهمینطور
"اهم اهم بسه"
"خببریم پرش زمانیی"
(فردا صبح)
هانا:وای سرم آخ چقدر درد میکنه آییی
زیاد خوردم اوفف
که یکدفعه در با شدت خیلی زیادی باز شد
کوک با بالا تنه ی لخت و شورتک اومده بود تو اتاق هانا
هانا:یاخود خدا چرا لختیییییی؟؟؟
کوک:هانا هانا ایناروول کنننن
هانا:چیهههه
کوک:ته...یوجین....اینا"نفس نفس"
هانا:اینا چیییی
کوک:اینا...باهم....رل...زدنننن
هانا:پشماممممم واقعااااا
کوک:آرهههههه
هانا:وایسا بینم کجا هست...
هانا:اه اه اه چندشاا همینجلوی ما باید کیس برین
یوجین:نگا نکن
کوک:دختره ی....میکشمتتتتت
یوجین:غلط خوردممم
ته:خب خب من میخوام یوجین برم بیرون شماها رونمیدونم
هانا:من خونه میمونم
کوک:منم کار دارم
ته:اوکی پس بای
"یوجین و ته رفتن"
"هانا رفت یچیز خورد و دست صورتش رو شست"
"کوک هم رفت تواتاق کارش"
"ویو هانا"
خیلی حوصلم سر رفته بود.
در اتاقمو باز کردم و...
امم ببخشید دیر نوشتم
چون بعدازظهر خوابم برده بود♡
۱۰.۹k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.