پارت۱۹
پارت۱۹
وقتی رییس مافیا عاشقت میشه
یه سیلی محکم زد تو صورتت جوری که پخش زمین شدی ...دستت و گذاشتی روی صورتت بدجور درد میکرد مزه خون تو دهنت پخش شده بود .....اشکات بی اختیار شروع کردن ریخت ....
جیمین از بازوت گرفت و بردت سمت در .....سوار ماشین کرد و خودشم سوار شد ..با سرعت زیادی میروند و تو همنجوری اشک میرختی ....
جیمین: خفه شوو .......
جیمین: بهتتت میگمممم خفه شوووو
دستتو گذاشتی روی دهنت تا صدات در نیاد.....حالت داشت بهم میخورد ...حالت تهوع گرفتی دستت و محکم گرفتی جلوی دهنت و میزدی به جیمین
جیمین : چه مرگتههههه
تو رو که دید سریع زد بغل از ماشین پیاده شدی وبالا اوردی ...نشسته بودی کف اسفالت
جیمین: چته
سرت و اوردی بالا تا حرف بزنی که متوجه تغییر چهره جیمین شدی اخماش از هم باز شد و یه ذره تو چشماش نگرانی میدی
جیمین: رنگت شده عین گچ
حرف تمام نشده بود که چشمات سیاهی رفت و هیچی ندیدی ****
کمکم چشمات و باز کردی نور چراغ اتاق چشمات و اذیت میکرد ولی چن مین بعد عادت کردی ....سرت بدجور درد میکرد پاشودی از تخت بیای پایین که یه پسره جلوت و گرفت...چهره مهربونی داشت..
پسره: نرو حالت خوب نیس
ا/ت: امم...باشه
برگشتی سر جاتو تکیه دادی
ا/ت: میتونم اسمت و بپرسم
پسره: میدونی کسی تو جهان نباید اسم مارو بدونه ..
ا/ت: مگه شما کید؟
پسره: هیچی...ولش کن اسمم من جیهوپه
ا/ت: منم ا/تم
جیهوپ: اسمت و شنیده بودم چن بار دیدمت ولی تو من و ندیدی
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی
جیهوپ: من یه جورایی دکتر این باند....
ا/ت: چیییی
جیهوپ: هیچی
ا/ت: باند چیی....باند مافیا اره
جیهوپ سرشو انداخت پایین و گفت: ا....اره
سرت و تکیه دادی به تخت حالت گرفته شد...تو وسط این ادما چیکار میکردی....
جیهوپ: من ...باید یه چیزی بهت بگم
ا/ت: برو بیرون
جیهوپ: باشه...ولی باید حرفمو بشنوی
ا/ت: گفتم برو بیرو.....(باداد)
جیهوپ: تو حامله اییی(باداد)
ا/ت: چییییی
جیهوپ: تو....تو حامله ای
ا/ت: جیمین...
جیهوپ: نمیدونه
اشکات شروع کردن ریختن
ا/ت: اون...اون چیکار میکنه
جیهوپ: احتمالا بخواد بچه رو سقط کنی
ا/ت: نه....چطور دلش میاد هااا اون ...اون بچه خودشه
م..من نمیزارم
جیهوپ: ا/ت هیشکی جلوی اون و نمیتونه بگیره خودت خوب میدونی
یه دفعه در باز شد و جیمین اومد داخل
جیمین:برو بیرون
جیهوپ: باشه
جیهوپپاشد رفت بیرون جیمین
جیمین:......
وقتی رییس مافیا عاشقت میشه
یه سیلی محکم زد تو صورتت جوری که پخش زمین شدی ...دستت و گذاشتی روی صورتت بدجور درد میکرد مزه خون تو دهنت پخش شده بود .....اشکات بی اختیار شروع کردن ریخت ....
جیمین از بازوت گرفت و بردت سمت در .....سوار ماشین کرد و خودشم سوار شد ..با سرعت زیادی میروند و تو همنجوری اشک میرختی ....
جیمین: خفه شوو .......
جیمین: بهتتت میگمممم خفه شوووو
دستتو گذاشتی روی دهنت تا صدات در نیاد.....حالت داشت بهم میخورد ...حالت تهوع گرفتی دستت و محکم گرفتی جلوی دهنت و میزدی به جیمین
جیمین : چه مرگتههههه
تو رو که دید سریع زد بغل از ماشین پیاده شدی وبالا اوردی ...نشسته بودی کف اسفالت
جیمین: چته
سرت و اوردی بالا تا حرف بزنی که متوجه تغییر چهره جیمین شدی اخماش از هم باز شد و یه ذره تو چشماش نگرانی میدی
جیمین: رنگت شده عین گچ
حرف تمام نشده بود که چشمات سیاهی رفت و هیچی ندیدی ****
کمکم چشمات و باز کردی نور چراغ اتاق چشمات و اذیت میکرد ولی چن مین بعد عادت کردی ....سرت بدجور درد میکرد پاشودی از تخت بیای پایین که یه پسره جلوت و گرفت...چهره مهربونی داشت..
پسره: نرو حالت خوب نیس
ا/ت: امم...باشه
برگشتی سر جاتو تکیه دادی
ا/ت: میتونم اسمت و بپرسم
پسره: میدونی کسی تو جهان نباید اسم مارو بدونه ..
ا/ت: مگه شما کید؟
پسره: هیچی...ولش کن اسمم من جیهوپه
ا/ت: منم ا/تم
جیهوپ: اسمت و شنیده بودم چن بار دیدمت ولی تو من و ندیدی
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی
جیهوپ: من یه جورایی دکتر این باند....
ا/ت: چیییی
جیهوپ: هیچی
ا/ت: باند چیی....باند مافیا اره
جیهوپ سرشو انداخت پایین و گفت: ا....اره
سرت و تکیه دادی به تخت حالت گرفته شد...تو وسط این ادما چیکار میکردی....
جیهوپ: من ...باید یه چیزی بهت بگم
ا/ت: برو بیرون
جیهوپ: باشه...ولی باید حرفمو بشنوی
ا/ت: گفتم برو بیرو.....(باداد)
جیهوپ: تو حامله اییی(باداد)
ا/ت: چییییی
جیهوپ: تو....تو حامله ای
ا/ت: جیمین...
جیهوپ: نمیدونه
اشکات شروع کردن ریختن
ا/ت: اون...اون چیکار میکنه
جیهوپ: احتمالا بخواد بچه رو سقط کنی
ا/ت: نه....چطور دلش میاد هااا اون ...اون بچه خودشه
م..من نمیزارم
جیهوپ: ا/ت هیشکی جلوی اون و نمیتونه بگیره خودت خوب میدونی
یه دفعه در باز شد و جیمین اومد داخل
جیمین:برو بیرون
جیهوپ: باشه
جیهوپپاشد رفت بیرون جیمین
جیمین:......
۲۶.۸k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.