بی تو مهتاب شبی غصه به قلبم جا شد

بی تو مهتاب شبی غصه به قلبم جا شد
دل ماتم زده ام بی تو تک و تنها شد

شوق دیدار تو از چشم ترم خواب ربود
دیدن رنگ خوشی بعد تو یک رویا شد

شب و صحرا و گل و سنگ که یادت مانده ؟
همه دل داده شدند و سر تو غوغا شد‌

پیش آن جوی که با هم لب آن بنشستیم
آنقدر اشک فشاندم که دگر دریا شد

تو به من سنگ زدی قلب مرا بشکستی
بعد تو غصه مرا همدم این شبها شد

خواستم بگذرم از کوچه ولی خاطره ها
در دلم تازه شد و مانع رفتن پا شد
دیدگاه ها (۹)

میگذاری پا به شعرم ،شور برپا میشود حس بی اندازه ام هر بارمعن...

مرغ دریا خبراز یڪ شب دریایی داشتڪَشت فریادڪشان، ...

ای خوش آن ساعت که در کوی تو،، منزل داشتم‏صد مر...

چه ڪرده اے تو بادلم ڪه عاشقے نمیڪندڪجا تو بسته اے دلم ڪه ازت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط