مرغ دریا

مرغ دریا
خبراز یڪ شب دریایی داشت
ڪَشت فریادڪشان،
بال به دریا زد و رفت
چه هوایی به سرش بود
ڪه با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت
دیدگاه ها (۷۴)

میزنم سازی بیا، امشب به سازم ساز کن دلبری کن از من و امشب بر...

💜💜قرارمان همین بهار زیر شکوفه های شعر...!آنجا که واژه ها برا...

میگذاری پا به شعرم ،شور برپا میشود حس بی اندازه ام هر بارمعن...

بی تو مهتاب شبی غصه به قلبم جا شددل ماتم زده ام بی تو تک و ت...

بوی یلدا را میشنوی...؟!انتهای خیابانِ آذرباز هم قرارِ عاشقان...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

شب آرام کنار بارون.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط