باران که می بارد به یاد تو می افتم
باران که می بارد به یاد تو می افتم
گرچه خیابانی را
کوچه ای را
حتی یک بند انگشت را با تو زیر باران قدم نزده ام
اما وقتی زیبایی و زلالی باران را میبینم ناگهان یاد تو می افتم
یاد گریه هایی که میگفتی آخر شب به یادم می باراندی
یاد دل تنگت که کسی آن را لمس نکرد
یاد حرفت که مرا می خواندی و یک حرف میم آخرش میگذاشتی و روی اسمم آب و نمک از چشمانت جاری میکردی
زیر باران قدم میزنم حس میکنم
تو در آن دور دست ها منتظرمی
به شوق دیدنت یا که برای دلتنگی وا ...
گرچه خیابانی را
کوچه ای را
حتی یک بند انگشت را با تو زیر باران قدم نزده ام
اما وقتی زیبایی و زلالی باران را میبینم ناگهان یاد تو می افتم
یاد گریه هایی که میگفتی آخر شب به یادم می باراندی
یاد دل تنگت که کسی آن را لمس نکرد
یاد حرفت که مرا می خواندی و یک حرف میم آخرش میگذاشتی و روی اسمم آب و نمک از چشمانت جاری میکردی
زیر باران قدم میزنم حس میکنم
تو در آن دور دست ها منتظرمی
به شوق دیدنت یا که برای دلتنگی وا ...
۱۵.۱k
۰۲ دی ۱۴۰۰