وقتی پوست نارنگی زیر انگشتانت
وقتی پوست نارنگی زیر انگشتانت
میترکد
عطری در هوا پخش میشود
که فقط بوی میوه نیست؛
بوی حضور است بوی اکنون بوی زندگی ناب
نارنگی درس ظریفی دارد
برای درخشیدن باید پوسته را باز کرد باید گشود باید رها شد.
پاییز هم همین را میگوید؛
که رها کردن همیشه نشانه ی پایان نیست
گاهی مقدمه ی روشن شدن است.
هر سلول از عطر نارنگی
یادآور حقیقتی ساده است:
لذت در چیزهای بزرگ نیست
در لحظه هایی ست که میبینی
میچشی میشنوی و حضور داری
در لمس پوست نارنگی
در رنگ نارنجی اش
در فرو رفتن در سکوت لحظات پاییزی
پاییز می آموزد که زیبایی گذر است
و همین گذرا بودن آن را مقدس میکند.
مثل بوی نارنگی که زود محو میشود
اما تا مدت ها در دل آدم میماند.
.
.
میترکد
عطری در هوا پخش میشود
که فقط بوی میوه نیست؛
بوی حضور است بوی اکنون بوی زندگی ناب
نارنگی درس ظریفی دارد
برای درخشیدن باید پوسته را باز کرد باید گشود باید رها شد.
پاییز هم همین را میگوید؛
که رها کردن همیشه نشانه ی پایان نیست
گاهی مقدمه ی روشن شدن است.
هر سلول از عطر نارنگی
یادآور حقیقتی ساده است:
لذت در چیزهای بزرگ نیست
در لحظه هایی ست که میبینی
میچشی میشنوی و حضور داری
در لمس پوست نارنگی
در رنگ نارنجی اش
در فرو رفتن در سکوت لحظات پاییزی
پاییز می آموزد که زیبایی گذر است
و همین گذرا بودن آن را مقدس میکند.
مثل بوی نارنگی که زود محو میشود
اما تا مدت ها در دل آدم میماند.
.
.
- ۵.۱k
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط