قهوه تلخ
قهوه تلخ
#part10
ارسلان:رفتم خونه....
دیانا رو مبل نشسته بود پاهاشو بقل کرده بود....
ارسلان:دیانا...
دیانا:جانم...
ارسلان:خوبی...
دیانا:ن...
ارسلان:خبری ع بچه نشد؟
دیانا:ن..
ارسلان:هعی منم همه جارو گشتم...
اخه کدوم مادر چیزی اومده شب بچرو دزدیده رفته...
دیانا:درست با مادرت حرف بزن...
ارسلان:نکنه فک میکنی من بچرو دزدیدم...
دیانا:فکر نمیکنم مطمعنم!
ارسلان:مهدیس بت گف؟
دیانا:چشم روشن مهدیسم خبر داشته...
ارسلان:ببخشید...
دیانا:الان با ببخشید ت بچه برمیگرده؟
ارسلان:حرف حق جواب نداره...
________________________
مهدیس:رفتم خونه...
صب تالا ج تلفنشو ندادم قطعن جرم میده...
رفتم صمت اتاقش...
درو باز کردم...
ودففف عین دختره کیهههه....
محراب:با جیغ مهدیس شیش متر پریدم هوا...
چی کجا کی چیشده...
مهدیس:هیچی عذر میخام ک برنامتونو بهم ریختم...
رفتم صمت اتاق خدم....
عزش متنفرمممم متنفررر بخدا همین فردا پص فردا ع عینجا فرار میکنم....
ولی کجا برم..
اه عصن بیخیال/:
رفتم حموم...
باشه من تنها دلیل ارامشم حموم رفتن بود...
اونجا میتونسم راحت اشک بریزم...
____________________________
موهامو خشک کردم...
ت عاینه ب خدم نگا کردم...
اخ ک چق خشگلممم بمیرم برا خدمم واهاییی...
محراب:عز همین الان پامیشی میری ور دس فریبا خانم کار میکنی...
مهدیس:خفه شو عمرن بیام برا توعه لــ.اشی تو خونت کار کنم بشین تا بیام کار کنم...
محراب:بازو هاشو گرفتم مهدیسو کبوندم ب دیوار....
انگار یادت رفته من خریدمت...
مهدیس:ولم کن
محراب:میری ور دست فریبا خانم کار میکنی...
مهدیس:چشامو ع صورتش کج کردم....
ولم کن...
محراب:چونشو گرفتم ک چش تو چش شدیم...
صدای چشمتو نشنیدم....
مهدیس:چشم....
محراب:افرین...
یرب دگ میای اتاق منو تمیز میکنی.....
"ادامه دارد"
#part10
ارسلان:رفتم خونه....
دیانا رو مبل نشسته بود پاهاشو بقل کرده بود....
ارسلان:دیانا...
دیانا:جانم...
ارسلان:خوبی...
دیانا:ن...
ارسلان:خبری ع بچه نشد؟
دیانا:ن..
ارسلان:هعی منم همه جارو گشتم...
اخه کدوم مادر چیزی اومده شب بچرو دزدیده رفته...
دیانا:درست با مادرت حرف بزن...
ارسلان:نکنه فک میکنی من بچرو دزدیدم...
دیانا:فکر نمیکنم مطمعنم!
ارسلان:مهدیس بت گف؟
دیانا:چشم روشن مهدیسم خبر داشته...
ارسلان:ببخشید...
دیانا:الان با ببخشید ت بچه برمیگرده؟
ارسلان:حرف حق جواب نداره...
________________________
مهدیس:رفتم خونه...
صب تالا ج تلفنشو ندادم قطعن جرم میده...
رفتم صمت اتاقش...
درو باز کردم...
ودففف عین دختره کیهههه....
محراب:با جیغ مهدیس شیش متر پریدم هوا...
چی کجا کی چیشده...
مهدیس:هیچی عذر میخام ک برنامتونو بهم ریختم...
رفتم صمت اتاق خدم....
عزش متنفرمممم متنفررر بخدا همین فردا پص فردا ع عینجا فرار میکنم....
ولی کجا برم..
اه عصن بیخیال/:
رفتم حموم...
باشه من تنها دلیل ارامشم حموم رفتن بود...
اونجا میتونسم راحت اشک بریزم...
____________________________
موهامو خشک کردم...
ت عاینه ب خدم نگا کردم...
اخ ک چق خشگلممم بمیرم برا خدمم واهاییی...
محراب:عز همین الان پامیشی میری ور دس فریبا خانم کار میکنی...
مهدیس:خفه شو عمرن بیام برا توعه لــ.اشی تو خونت کار کنم بشین تا بیام کار کنم...
محراب:بازو هاشو گرفتم مهدیسو کبوندم ب دیوار....
انگار یادت رفته من خریدمت...
مهدیس:ولم کن
محراب:میری ور دست فریبا خانم کار میکنی...
مهدیس:چشامو ع صورتش کج کردم....
ولم کن...
محراب:چونشو گرفتم ک چش تو چش شدیم...
صدای چشمتو نشنیدم....
مهدیس:چشم....
محراب:افرین...
یرب دگ میای اتاق منو تمیز میکنی.....
"ادامه دارد"
۳۲.۳k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.