دارک
ادامه داستان پست قبل . این داستان سه قسمت داره.
چند وقت بعدش تو خونه خواب بودم که در اتاق خواب باز شد. من نشستم رو تخت و خواستم برم در رو ببندم که ی چیزی دوبار زد رو قلبم که انقدر واضح بود دستم رو ناخواسته بردم بزنمش کنار که دستم خورد بهش و احساسش کردم و بازم همون صدا دم گوشم اومد. فک کردم توهم زدم و اومدم پاشم از جام که دوباره دوتا زد رو قلبم و در گوشم همون صدا رو درآورد و من واقعا نمیدونستم چیکار باید بکنم.
چند روز بعد این قضیه که خواب بودم ی چیزی خورد تو صورتم که من از خواب پا شدم و دیدم صورتم خونی شده و همینجوری داره خون میاد. مادرم رو صدا کردم و چراغ رو روشن کردم که دیدم مهتابی از جاش دراومده و کج شده، تابلوهای اتاق هم همینطور و عکس خودم خورده بود تو صورتم.
از خونه زدم بیرون و رفتم پیش دوستم و ماجرا رو براش تعریف کردم (اونا هم تو ساختمون ما بودن) گفت بذار ی چایی بیارم بخوریم حالت بهتر بشه. بعد از روشن کردن گاز نشکن ترکید و پودر شد که از ترس زدیم بیرون. بعد این ماجرا رفتم پیش ی کسی که بهم معرفی کرده بودن و اون گفت که همزادت داره اذیتت میکنه و همزاد خوبی هم نیست. سعی کن ازش نترسی که کاری باهات نداشته باشه.
قسمت بعدی هم پست میکنم.
چند وقت بعدش تو خونه خواب بودم که در اتاق خواب باز شد. من نشستم رو تخت و خواستم برم در رو ببندم که ی چیزی دوبار زد رو قلبم که انقدر واضح بود دستم رو ناخواسته بردم بزنمش کنار که دستم خورد بهش و احساسش کردم و بازم همون صدا دم گوشم اومد. فک کردم توهم زدم و اومدم پاشم از جام که دوباره دوتا زد رو قلبم و در گوشم همون صدا رو درآورد و من واقعا نمیدونستم چیکار باید بکنم.
چند روز بعد این قضیه که خواب بودم ی چیزی خورد تو صورتم که من از خواب پا شدم و دیدم صورتم خونی شده و همینجوری داره خون میاد. مادرم رو صدا کردم و چراغ رو روشن کردم که دیدم مهتابی از جاش دراومده و کج شده، تابلوهای اتاق هم همینطور و عکس خودم خورده بود تو صورتم.
از خونه زدم بیرون و رفتم پیش دوستم و ماجرا رو براش تعریف کردم (اونا هم تو ساختمون ما بودن) گفت بذار ی چایی بیارم بخوریم حالت بهتر بشه. بعد از روشن کردن گاز نشکن ترکید و پودر شد که از ترس زدیم بیرون. بعد این ماجرا رفتم پیش ی کسی که بهم معرفی کرده بودن و اون گفت که همزادت داره اذیتت میکنه و همزاد خوبی هم نیست. سعی کن ازش نترسی که کاری باهات نداشته باشه.
قسمت بعدی هم پست میکنم.
۲.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.