part=۴
part=۴
When he was crazy and you were her doctor💙🐬
(فلش بک به ۱۴ سالگی ا/ت)
چرا منم مثل بقیه بچه ها نمیتونم داشتن خانواده رو تجربه کنم؟
دخترک با چشمای خیس به پسر روبه روش خیره شد
«تهیونگ۱۶ سالشه اینجا»....
پسر دخترک رو در آغوش گرمش گرفت
ته:هیشش پرنسسم اون مرواریدای قشنگتو الکی خیس نکن که چی مثلا خوبه هی گیر بهت بدن بگن این کارو کن اون کارو نکن
هرکاری کنی بازم براشون کافی نباشه
بهت احترام نزارن
همیشه باهات مخالفت کنن و بقیه رو تو سرت بزنن
ولش کن بابا گور بابای این چیزا الان تو خانواده ای منی منم خانواده تو الکی غصه این چیزا رو نخور
ا/ت:اما داشتن خانواده خیل.......
ته:ای بابا ا/ت بسه دیگه سه ساعت هی داری زار میزنی میگی خانواده ننه بابا ول کن دیگه تا نزدم به سیم آخر(عربده)
ا/ت:باشه دیگه حرف نمیزنم(ترسیده)
ته:هوفف ادمو کلافه میکنی(از اتاق خارج میشه)
ا/ت:هعیی اما اگر تو هم ی خانواده داشتی اینطوری بار نمیومدی لات و کله شق ولی چیکار کنم ازت خوشم آمده دیگه پسر دوست داشتنی من(لبخند)
ته:منم ی روزی خانواده داشتم کوچولوی من(آروم) (پشت در وایساده بوده)
(فلش بک به زمان حال)
با شتاب در اتاق رو باز کردم و به سمت اتاق دختر کوچولوم رفتم
ا/ت:الکسا...الکسا کجایی(داد)
الکسا:چی شده مامانی؟
با شنیدن صداش اشک تو چشام جمع شد و توی بغلم فشردمش کارام و حرفام دست خودم نبود فقط تنها چیزی که میخواستم این بود که بدونم کسی هست که دوستم داشته باشه کسی هست که عضوی از خانواده من بشه
مامانی هست اما اون ..........(مادر واقعی ا/ت نیست)
(توی هر کدوم از پارت ها اول از گذشته کمی میگم بعد هم از حال پس توی پارت های بعد میفهمین ا/ت چطوری با خانوم پارک آشنا شده)..
ا/ت:مامانی رو دوست داری مگه نه کوچولوم؟هرچی هم بشه مامانی رو ول نمیکنی دیگه ارع؟(باگریه)
الکسا:من مامانیم رو اندازه یک....دو....سه....چهار.... هشت...ده انجدر دوشت دالم و تا همیشه پیشش میمونم(با لحن بچگونه)
ا/ت:(خنده)من و ببخش کوچولوم(آروم)
ی ساعت بود مشغول بازی کردن با دختر کوچولوم بودم خنده هاش و حرفای شیرینش چشماش،اون خال زیر چشمش که قشنگ شبیه تهیونگه همیشه روزم رو میسازه کپی برابر اصل واقعی تهیونگ و الکسان
مامان ا/ت:ا/تتت...دخترم...ا/تتتت(عربده)
ا/ت:چیه مامان چی شده ؟
مامان ا/ت:بیا پایین مهمون داریم زود بیااااااا تا نیومدم(ذوق)
ا/ت:خیلی خوب من که چیزی نگفتم آمدم....
ا/ت :با کنجکاوی رفتم توی سالن و با شخص روبه رو برگام موندن خودم ریختم اون اینجا چیکار میکنه چطوری اینجا رو پیدا کردع.......
شرط:
like=25
comment=20
سلاممم اینم از پارت جدید بچه ها اگر تونستم ی پارت دیگه هم میزارم فقط تا دو هفته صبر کنید بعدش سعی میکنم هفته ای سه تا پارت آپ کنم الان نمیتونم 💗🧸
ببخشید اگر بد شده:))
When he was crazy and you were her doctor💙🐬
(فلش بک به ۱۴ سالگی ا/ت)
چرا منم مثل بقیه بچه ها نمیتونم داشتن خانواده رو تجربه کنم؟
دخترک با چشمای خیس به پسر روبه روش خیره شد
«تهیونگ۱۶ سالشه اینجا»....
پسر دخترک رو در آغوش گرمش گرفت
ته:هیشش پرنسسم اون مرواریدای قشنگتو الکی خیس نکن که چی مثلا خوبه هی گیر بهت بدن بگن این کارو کن اون کارو نکن
هرکاری کنی بازم براشون کافی نباشه
بهت احترام نزارن
همیشه باهات مخالفت کنن و بقیه رو تو سرت بزنن
ولش کن بابا گور بابای این چیزا الان تو خانواده ای منی منم خانواده تو الکی غصه این چیزا رو نخور
ا/ت:اما داشتن خانواده خیل.......
ته:ای بابا ا/ت بسه دیگه سه ساعت هی داری زار میزنی میگی خانواده ننه بابا ول کن دیگه تا نزدم به سیم آخر(عربده)
ا/ت:باشه دیگه حرف نمیزنم(ترسیده)
ته:هوفف ادمو کلافه میکنی(از اتاق خارج میشه)
ا/ت:هعیی اما اگر تو هم ی خانواده داشتی اینطوری بار نمیومدی لات و کله شق ولی چیکار کنم ازت خوشم آمده دیگه پسر دوست داشتنی من(لبخند)
ته:منم ی روزی خانواده داشتم کوچولوی من(آروم) (پشت در وایساده بوده)
(فلش بک به زمان حال)
با شتاب در اتاق رو باز کردم و به سمت اتاق دختر کوچولوم رفتم
ا/ت:الکسا...الکسا کجایی(داد)
الکسا:چی شده مامانی؟
با شنیدن صداش اشک تو چشام جمع شد و توی بغلم فشردمش کارام و حرفام دست خودم نبود فقط تنها چیزی که میخواستم این بود که بدونم کسی هست که دوستم داشته باشه کسی هست که عضوی از خانواده من بشه
مامانی هست اما اون ..........(مادر واقعی ا/ت نیست)
(توی هر کدوم از پارت ها اول از گذشته کمی میگم بعد هم از حال پس توی پارت های بعد میفهمین ا/ت چطوری با خانوم پارک آشنا شده)..
ا/ت:مامانی رو دوست داری مگه نه کوچولوم؟هرچی هم بشه مامانی رو ول نمیکنی دیگه ارع؟(باگریه)
الکسا:من مامانیم رو اندازه یک....دو....سه....چهار.... هشت...ده انجدر دوشت دالم و تا همیشه پیشش میمونم(با لحن بچگونه)
ا/ت:(خنده)من و ببخش کوچولوم(آروم)
ی ساعت بود مشغول بازی کردن با دختر کوچولوم بودم خنده هاش و حرفای شیرینش چشماش،اون خال زیر چشمش که قشنگ شبیه تهیونگه همیشه روزم رو میسازه کپی برابر اصل واقعی تهیونگ و الکسان
مامان ا/ت:ا/تتت...دخترم...ا/تتتت(عربده)
ا/ت:چیه مامان چی شده ؟
مامان ا/ت:بیا پایین مهمون داریم زود بیااااااا تا نیومدم(ذوق)
ا/ت:خیلی خوب من که چیزی نگفتم آمدم....
ا/ت :با کنجکاوی رفتم توی سالن و با شخص روبه رو برگام موندن خودم ریختم اون اینجا چیکار میکنه چطوری اینجا رو پیدا کردع.......
شرط:
like=25
comment=20
سلاممم اینم از پارت جدید بچه ها اگر تونستم ی پارت دیگه هم میزارم فقط تا دو هفته صبر کنید بعدش سعی میکنم هفته ای سه تا پارت آپ کنم الان نمیتونم 💗🧸
ببخشید اگر بد شده:))
۱۸.۹k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.