به تو فکر کردم

به تو فکر کردم ؛
تو سرمای گدا کُشِ زمستون ، اونجا که جای خالیِ ردّ پات کنارِ ردّ پام رو برفا ، بهم دهن کجی میکرد ...
به تو فکر کردم ؛
تو خش خشِ برگای زرد و نارنجیِ پاییز ، اونجا که غمِ دوریت بغض شده بود تو گلوم ، بازم دور بودی ...
به تو فکر کردم ؛
تو ترافیکِ سرسام آورِ شهر ، بین صدای بوق و دعوای راننده ها ، بازم صدات زنده شد تو گوشم ...
به تو فکر کردم ؛
تو تونلِ نیایش ...
فکر کردم اگه بودی ، دیگه دلگیر و نفرت انگیز نبود اون تونلِ طولانی ...
به تو فکر کردم ؛
تو تاریک و روشنِ سینما ...
فکر کردم اگه بودی پر بود فاصله ی بینِ انگشتام با انگشتات و گرم بود دستم از گرمای دستت ...
به تو فکر کردم ؛
زیرِ شُر شُرِ بارونِ تند و تیزِ بهار ...
اونجا که قطره هاشو میکوبید به تنِ خسته‌م ...
فکر کردم اگه بودی ، حتماً اشک نمیریخت روی گونه هام و لا به لای قطره ها گم نمیشد ...
به تو فکر کردم ؛
تو تک تکِ خیابونا و جاده ها ...
فکر کردم به بودن و نبودنت ...
من ...
به تو فکر کردم ؛
همه وقت ...
همه جا ...

12 فروردین ۱۴۰۱
۷.۳۴pm
دیدگاه ها (۰)

⇜می‌شود عاشق بمانیم؟!می‌شود جا نزنیم؟میشود دِل بدَهم، دِل بد...

یکی باشه که بودنش به نبودن همه ی دنیا بی ارزه .......۱۹ فرور...

و ناگهان مرگ...... برای اخرین بار بغلش کرد اما نمیدونست اخری...

نمیشود آدم ها را وادار به وفاداری کرد...هیچکس نمیتواند بگوید...

تموم شد..

فیک کوک

فیک کوک part2{}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط