فیک مربی بوکس من
فیک مربی بوکس من
پارت ۳۲
بیا تو
_پوزخند شیطانی
لباسم و پوشیدم موهامو باز گذاشتم یکم ارایش کردم....رژم و اروم رو لبم کشیدم بعدش رفتم سمت کوک
قشنگ شدم؟
_نمیگی از قشنگیت سکته میکنم
خجالت
_کرواتمو برام میبندی؟
بله
کرواتشو بستم اخرش میخواستم ازش جدا بشم برم کیفمو بردارم که کمرم و گرف نذاشت
_کجا خنده شیطانی
کوک شب باشع؟
_تا شب نمیتونم تحمل کنم
الان فقط بوس... دستام و دور گردنش حلقه کردم شروع کردم لباشو ببوسم بعد از پنج دقیقه راضی شد ازم جدا بشه
_لبات بهم انرژی میده در حال نفس نفس زدن
تو هم بهم انرژی میدی... انگشت شستشو کشید رو لبم گفت
_رژ لبت رو صورتت پخش شده برو درستش کن
چشم
رژ لبم و پاک کردم دوباره ژر لبم و زدم بلند گفتم
بریممم
_خندیدن بریم
نشستیم تو ماشین جونگکوک کتشو در اورد نشست پشت فرمون شروع کرد به رانندگی
_یه زره راه طولانیه...
باشه حالا میشه من اهنگ بزارم؟ با ذوق
_خنده خرگوشی باشه بزار
اخجون
اهنگ سلنا رو گذاشتم شروع کردم به خوندش... جونگکوک هم داشت زیر لب میخوند.... داشتیم میرفتیم نزدیکای جنگل که گفتم
واییی چقدر اینجا قشنگه
_این تازه اولشه
جونگکوک
_جانم
ولی واقعا یه روز فکر نمیکردم استادم بشه دوست پسرم
_دیگه منما جونگکوک
خندیدن
(فلش بک به رسیدن)
وایی اینجا چه قدر قشنگه
_تادااااا سوپرایز ا
اینجا فوق العادس.... دویدم سمت کوک محکم بغلش کردم
ممنون
_ات دنده هام داره میشکنه
پارت ۳۲
بیا تو
_پوزخند شیطانی
لباسم و پوشیدم موهامو باز گذاشتم یکم ارایش کردم....رژم و اروم رو لبم کشیدم بعدش رفتم سمت کوک
قشنگ شدم؟
_نمیگی از قشنگیت سکته میکنم
خجالت
_کرواتمو برام میبندی؟
بله
کرواتشو بستم اخرش میخواستم ازش جدا بشم برم کیفمو بردارم که کمرم و گرف نذاشت
_کجا خنده شیطانی
کوک شب باشع؟
_تا شب نمیتونم تحمل کنم
الان فقط بوس... دستام و دور گردنش حلقه کردم شروع کردم لباشو ببوسم بعد از پنج دقیقه راضی شد ازم جدا بشه
_لبات بهم انرژی میده در حال نفس نفس زدن
تو هم بهم انرژی میدی... انگشت شستشو کشید رو لبم گفت
_رژ لبت رو صورتت پخش شده برو درستش کن
چشم
رژ لبم و پاک کردم دوباره ژر لبم و زدم بلند گفتم
بریممم
_خندیدن بریم
نشستیم تو ماشین جونگکوک کتشو در اورد نشست پشت فرمون شروع کرد به رانندگی
_یه زره راه طولانیه...
باشه حالا میشه من اهنگ بزارم؟ با ذوق
_خنده خرگوشی باشه بزار
اخجون
اهنگ سلنا رو گذاشتم شروع کردم به خوندش... جونگکوک هم داشت زیر لب میخوند.... داشتیم میرفتیم نزدیکای جنگل که گفتم
واییی چقدر اینجا قشنگه
_این تازه اولشه
جونگکوک
_جانم
ولی واقعا یه روز فکر نمیکردم استادم بشه دوست پسرم
_دیگه منما جونگکوک
خندیدن
(فلش بک به رسیدن)
وایی اینجا چه قدر قشنگه
_تادااااا سوپرایز ا
اینجا فوق العادس.... دویدم سمت کوک محکم بغلش کردم
ممنون
_ات دنده هام داره میشکنه
۲۱.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.