روانیِ تو
روانیِ تو
p: 11
شارلوت با لبخند اومد پیشم و گفت
&: ارباب که باهات کاری نکرد
+: ن نه چطور
&: هیچی خیالم راحت باشه؟
+: اره اگرم کرده باشه به خودمو ارباب مربوطه
با تعجب نگام کرد مگه چیزه بدی گفتم
سرشو اورد نزدیک و کنار گوشم زمزمه کرد
&: به خودت نگیر ارباب بهت دست زده
به سر تا پام نگاهی کرد و گفت
&: توام شبیه بقیه فقط یه ماه براش میمونی اخرشم مث دستمال پرتت میکنه پیش بقیه ی دخترا
_: اینجا چخبره
شارلوت با دیدن ارباب به لکنت افتاد
&: ه هیچی ار ارباب
اخمی که کرده بود همه ترسیده بودیم
شارلوت روبه روی ارباب وایساده بود و اگر من جای شارلوت بودم به لرز میوفتادم
البته همین الانشم خودم بیشتر ترسیده بودم
_: حق نداری به خدمتکارا بی احترامی کنی
بی احترامی نکرده بود فقط یه حرف خیلی ساده زدع بود
ارباب بهم نگاه کرد و لب زد
_: حتی حق نداری به این پشمک هم بی احترامی کنی
حرف زدنش عصبیم میکرد چطور میتونست لقب روم بزاره همین چند دیقه پیش به اجبار باهاش خوابیده بودم و عوضی دختر بودنم و ازم گرفته بود دلم میخواست بکوبم تو دهنش اما زورم کمتر بود
همه خدمتکارا با تعجب نگا کردن حتی شارلوت
عصبی لب زدم
+: لقب روم نزار
_: خانوم کوچولو عصبی شده نه بابا
پوزخندی زد و موهام و کنار گوشم زد و گفت
_: هنوز کلی کار باهات دارم پشمکم
للایک: ۲٠
p: 11
شارلوت با لبخند اومد پیشم و گفت
&: ارباب که باهات کاری نکرد
+: ن نه چطور
&: هیچی خیالم راحت باشه؟
+: اره اگرم کرده باشه به خودمو ارباب مربوطه
با تعجب نگام کرد مگه چیزه بدی گفتم
سرشو اورد نزدیک و کنار گوشم زمزمه کرد
&: به خودت نگیر ارباب بهت دست زده
به سر تا پام نگاهی کرد و گفت
&: توام شبیه بقیه فقط یه ماه براش میمونی اخرشم مث دستمال پرتت میکنه پیش بقیه ی دخترا
_: اینجا چخبره
شارلوت با دیدن ارباب به لکنت افتاد
&: ه هیچی ار ارباب
اخمی که کرده بود همه ترسیده بودیم
شارلوت روبه روی ارباب وایساده بود و اگر من جای شارلوت بودم به لرز میوفتادم
البته همین الانشم خودم بیشتر ترسیده بودم
_: حق نداری به خدمتکارا بی احترامی کنی
بی احترامی نکرده بود فقط یه حرف خیلی ساده زدع بود
ارباب بهم نگاه کرد و لب زد
_: حتی حق نداری به این پشمک هم بی احترامی کنی
حرف زدنش عصبیم میکرد چطور میتونست لقب روم بزاره همین چند دیقه پیش به اجبار باهاش خوابیده بودم و عوضی دختر بودنم و ازم گرفته بود دلم میخواست بکوبم تو دهنش اما زورم کمتر بود
همه خدمتکارا با تعجب نگا کردن حتی شارلوت
عصبی لب زدم
+: لقب روم نزار
_: خانوم کوچولو عصبی شده نه بابا
پوزخندی زد و موهام و کنار گوشم زد و گفت
_: هنوز کلی کار باهات دارم پشمکم
للایک: ۲٠
۳.۱k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.