خرس عسلی من
خرس عسلی من
Part:9
"5ماه بعد"
ته:میسا واقعا مجبوری بری؟!
میسا:خرس عسلیم من واقعا خودم دلم نمیخواد برم میدونی که"بغض"
ته:من نمیزارم بری
میسا:تهیونگ پدرم سختگیره نمیتونی دربرابرش کاری کنی"ناراحت"
کلارا:میسا"بغض"دلم خیلی برات تنگ میشه
میسا:منم کلارا"بغض"
یونجون:مواظب خودت باش میسا
ته:م.یسا بیا بغلم"بغض"
میسا:یاا تهیونگ بغض نکن میدونی چقدر ناراحت میشم
(فرودگاه هستن)
ب.م:میسا آماده شو قراره بری
میسا:ب.اشه
"2دقیقه بعد"
میسا:تهیونگ بهم قول بده مراقب خودت باشی"بغض"
ته:قول میدم...توعم باید بهم قول بدی
میسا:"سرشو تکون میده"
کلارا:میسا"گریه"
میسا:هی هی گریه نکن
کلارا:ب.اش
یونجون:خب دیگه باید بری سوارهواپیما بشی میسا
میسا:اوهوم
میسا:خدافظ بچه ها"رفت نزدیک گوش ته"خدافظ عشقم
ته:مراقب خودت باش عزیزم
میسا:باشه خدافظ"رفت"
"6ساعت بعد"
"ویو تهیونگ"
تو اتاق نشسته بودیم با بچه ها
ذهنم درگیر میسا بود
نگرانش بودم داشتم با خودم کلنجار میرفتم با چیزی که یونجون گفت خشک شدم......
با اینکه چیزی به ذهنم نیومد سر صبح ولی خب نوشتم🗿😹😹😹
اگه بد نوشتم به کوچیکی خودتون ببخشین🤝🗿
Part:9
"5ماه بعد"
ته:میسا واقعا مجبوری بری؟!
میسا:خرس عسلیم من واقعا خودم دلم نمیخواد برم میدونی که"بغض"
ته:من نمیزارم بری
میسا:تهیونگ پدرم سختگیره نمیتونی دربرابرش کاری کنی"ناراحت"
کلارا:میسا"بغض"دلم خیلی برات تنگ میشه
میسا:منم کلارا"بغض"
یونجون:مواظب خودت باش میسا
ته:م.یسا بیا بغلم"بغض"
میسا:یاا تهیونگ بغض نکن میدونی چقدر ناراحت میشم
(فرودگاه هستن)
ب.م:میسا آماده شو قراره بری
میسا:ب.اشه
"2دقیقه بعد"
میسا:تهیونگ بهم قول بده مراقب خودت باشی"بغض"
ته:قول میدم...توعم باید بهم قول بدی
میسا:"سرشو تکون میده"
کلارا:میسا"گریه"
میسا:هی هی گریه نکن
کلارا:ب.اش
یونجون:خب دیگه باید بری سوارهواپیما بشی میسا
میسا:اوهوم
میسا:خدافظ بچه ها"رفت نزدیک گوش ته"خدافظ عشقم
ته:مراقب خودت باش عزیزم
میسا:باشه خدافظ"رفت"
"6ساعت بعد"
"ویو تهیونگ"
تو اتاق نشسته بودیم با بچه ها
ذهنم درگیر میسا بود
نگرانش بودم داشتم با خودم کلنجار میرفتم با چیزی که یونجون گفت خشک شدم......
با اینکه چیزی به ذهنم نیومد سر صبح ولی خب نوشتم🗿😹😹😹
اگه بد نوشتم به کوچیکی خودتون ببخشین🤝🗿
۱۳.۵k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.