قرار بود امروز مامانت به دیدنتون بیاد
به کوکی گفتی که امروز نره سر کار تا بهت کمک کنه
اما اون نمی دونست قراره همه کارها رو خودش انجام بده
-ا.ت نمیخوای کمک کنی...خسته شدم
+وایسا هنوز آرایش نکردم الان میام
بعد از چند ساعت بلاخره رفتی پیش کوک
+من چیکار کنم
-کاری نموند شما انجام بدی
+خب پس چه خوب
زنگ در و زدن
+کوک در و هم باز کن
-من؟؟؟
+میخوای من این کار و بکنم؟
-نه نه نه...خدا نیاره اون روز و که شما کار کنید پرنسس
+آفرین حالا برو مامانم منتظره
کوک در و باز کرد و مامانت و تا حال همراهی کرد
مامانت به اطراف نگاهی انداخت
×چقدر خونه مرتبه خسته نباشی دخترم
+مرسی مامان جون کاری نکردم همیشه همینه
همه کارا رو دوش منه
کوک شروع کرد سرشو تکون دادن
-وای وای اوشین بیچاره که میگن تویی
#kooke
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.