باصدایی محزون از سینهای در گیر

باصدایی محزون از سینهای در گیر
بغض چندساله برای تو خواندم ،تنهابرای
تو تاب نبودنت را ندارم ،برای تو که مرا
در غم هجرانت به سوگ نشانده ای وهیچت خبر نیست که چون خاطراتت
در من زنده میشود،،،چقدر میمیرم ...
توبگو‌انزمان ها که از غصه ودرد نبودنت لبریزاشکم به کدام شانه سر بگذارم ودر کدامین آغوش ارام گیرم ،توبگو برای منکه دلم بغیرتو اغوشی نمیخواهد برای
آرمیدن وغنودن چه بکنم ،هیچ میدانی چه کسیرا سالها از وجودت تحریم کرده ای ماه من ؟
مراکه ساعتی نبودنت را بارها جان میدادم چگونه به چنین حبس ابدی محکوم کرده ای 😔
میدانستی که من مرد این کارزار نیستم
نکند برای دیدن مرگ من چنین کرده ای 😔
بعدمن محال است کسی بتواند عاشق ودلداده ات بشود ،دستم اگرچه خالیست اما دلی دارم پراز کیمیای دوست داشتن ومحبت انهم در این زمانه ای که ازعشق فقط نامی وافسانه ای بیادگارمانده است ...
امروز بارهابرایت از احساسم. نوشتمو
متاسفم که نمیدانم چه شده اما مهم نیست من انقدر برای تو احساس دارم
که بارها بنویسم ای ماه من...

چرا پستها ارسال نمیشه
ادم چندساعت وقت میزاره گاهی برای یک پست ،درست. نیست که اینجاارسال زده بشه اما اثری ازش نیست ....
دیدگاه ها (۰)

امشب برای اولین بار تومجازی تورو دیدم البته پیجتو ومطمین هست...

دیگر کارم از دلتنگی گذشته استدیگر هیچ چیزی وهیچ کاری ارامم ن...

تو که نمیدانی چقدر دوستت دارم وبرایم عزیزی،که چقدر کم اوردم ...

باید مرا شناخته باشی دلتنگی امانم را که ببرد میشوم بهانه گیر...

#دو_دختر_در_یک_نقاب#پارت2هواپیما درحال بلند شدن است لطفعا کم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط