چند پارتی از جونگکوکp3
چند پارتی از جونگکوکp3
#چند_پارتی #درخواستی از جونگکوک
_________________
جونگکوک: اخراجت نمیکنم بعد اگه اخراجت کنم نه خونه ای داری نه پولی چطور مبخوای زندگی کنی
جونگکوک راست میگفت ولی ات شاید میتونست کمی توی خونه دوستش هانا بمونه و بره دنبال شغل این بهتر بود تا تحقیر های این ادم بشنوه
بعد از این حرف ات رفت و کل قفسه کتاب های دفتر رو ریخت و رفت سراغ مجسمه که جونگکوک خیلی دوسش داشت اون مجسمه اونو یاد کسی می داختش که کل زندگیش گذاشته بود براش
و وقتی ات رفت اونو بکشکنه وقتی دید داره این کار میکنه در یک صدم ثانیه ات رو در یک حرکت گرفت و به دیوار چسبوندنش و مجسمه گذاشت سر جاش گفت اروم به لاله گوش ات نزدیک شد و گفت:سعی نکن که اخراجت کنم فقط باعث میشه عصبانیم کنی فهمیدی ؟
ات: لعنتی ولم کن
جونگکوک بیشتر به سمت ات میره جوری که نفس های داغش به پوست ات برخورد می کیرد
جونگکوک: دفعه اخرت باشه اینطوری با من حرف میزنی و حالا هم برو سر کارت
جونگکوک از ات جدا شد و رفت سمت میز کارش
ات هم خودش جمع کرد و رفت تا در باز کنه
جونگکوک: وایستا
ات: بله
جونگکوک: وسایلی که ریختی جمع کن
می دونی که دوست ندارم دفتر شلخته باشه
جونگکوک مکث میکنه
و دوباره شروع به حرف میکنه
اینطوری منو نگاه نکن ات
زود باش تمیز کن
ات شروع به تمیز کردن میکنه
و بعد تموم شدن میره
جونگکوک: ات وایستا
ات: بله بفرمایید
جونگکوک: برو برام یه قهوه بگیر
ات: ببخشیدا
جونگکوک: هیس برو بگیر
ات: چشم
ات قهوه میگیره و میره سراغ کارش
★پرش زمانی به ساعت ۱ شب در شرکت ویو ات★
ات: وای مردم از خستگی لعنتی اه
بلخره تموم شد برم بدم
برم خونه ۶ ساعته پشت سیستم نشستم دارم جلسه هماهنگ میکنم پرونده مرتب میکنم
برم بدم برم خونه اه
★پایان ویو ات شروع ویو جونگکوک★
جونگکوک: اه لعنتی اصلا نمیتونم تمرکز کنم
اه هر چقدر بیشتر کار میکنم کمتر تمرکز میکنم
جونگکوک به شراب کنار میزیش نگاه میکنه
جونگکوک: باز حداقل اینو یکم بخورم سبک بشم تمرکز کنم لعنتی
*اون شروع به خوردن میکنه*
اه این چندمی
اه بود ۷ ۸ ۹ ۱۰ یا ۶۰ اه
دلم یکم بیشتر میخواید اه
*جونگکوک کامل مست بود ناگهان صدای در امد*
جونگکوک: اه بیا تو لعنتی
ات: من پرونده هارو تموم کردم بفرمایید
جونگکوک به پرونده ها نگاه میکنه
و با داد میگه
جونگکوک: این چیه اه لعنتی مگه بهت نگفتم انقدر پرونده نویس
وای اه خدا تو واقعا ادم روی اعصاب خورد کنی هستی
همش بهت میگم کارت درست انجام بده ولی تو لعنتی مزخرف
ات: ببخشیدا شما خودتون گفتید این همه پرونده مرتب کنم و راستی مراقب حرف زدن تون باشید
جونگکوک: تو خیلی سرکشی میدونی
اوم
ولی من
*جونگکوک به سمت ات میاد و توی لاله گوش ات میگه*
ولی من از ادم های سر کش خوشم میاد چون باعث میشن تمرکزم توی کار بیشتر بره امم
تو یکی از بهترین هاشونی میدونی زن...
________
کلی شرمندم پیچم پرید بود بچه ها😩🌻
امیدوارم دوست داشته باشید
________
___________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
#فیک
________
#چند_پارتی #درخواستی از جونگکوک
_________________
جونگکوک: اخراجت نمیکنم بعد اگه اخراجت کنم نه خونه ای داری نه پولی چطور مبخوای زندگی کنی
جونگکوک راست میگفت ولی ات شاید میتونست کمی توی خونه دوستش هانا بمونه و بره دنبال شغل این بهتر بود تا تحقیر های این ادم بشنوه
بعد از این حرف ات رفت و کل قفسه کتاب های دفتر رو ریخت و رفت سراغ مجسمه که جونگکوک خیلی دوسش داشت اون مجسمه اونو یاد کسی می داختش که کل زندگیش گذاشته بود براش
و وقتی ات رفت اونو بکشکنه وقتی دید داره این کار میکنه در یک صدم ثانیه ات رو در یک حرکت گرفت و به دیوار چسبوندنش و مجسمه گذاشت سر جاش گفت اروم به لاله گوش ات نزدیک شد و گفت:سعی نکن که اخراجت کنم فقط باعث میشه عصبانیم کنی فهمیدی ؟
ات: لعنتی ولم کن
جونگکوک بیشتر به سمت ات میره جوری که نفس های داغش به پوست ات برخورد می کیرد
جونگکوک: دفعه اخرت باشه اینطوری با من حرف میزنی و حالا هم برو سر کارت
جونگکوک از ات جدا شد و رفت سمت میز کارش
ات هم خودش جمع کرد و رفت تا در باز کنه
جونگکوک: وایستا
ات: بله
جونگکوک: وسایلی که ریختی جمع کن
می دونی که دوست ندارم دفتر شلخته باشه
جونگکوک مکث میکنه
و دوباره شروع به حرف میکنه
اینطوری منو نگاه نکن ات
زود باش تمیز کن
ات شروع به تمیز کردن میکنه
و بعد تموم شدن میره
جونگکوک: ات وایستا
ات: بله بفرمایید
جونگکوک: برو برام یه قهوه بگیر
ات: ببخشیدا
جونگکوک: هیس برو بگیر
ات: چشم
ات قهوه میگیره و میره سراغ کارش
★پرش زمانی به ساعت ۱ شب در شرکت ویو ات★
ات: وای مردم از خستگی لعنتی اه
بلخره تموم شد برم بدم
برم خونه ۶ ساعته پشت سیستم نشستم دارم جلسه هماهنگ میکنم پرونده مرتب میکنم
برم بدم برم خونه اه
★پایان ویو ات شروع ویو جونگکوک★
جونگکوک: اه لعنتی اصلا نمیتونم تمرکز کنم
اه هر چقدر بیشتر کار میکنم کمتر تمرکز میکنم
جونگکوک به شراب کنار میزیش نگاه میکنه
جونگکوک: باز حداقل اینو یکم بخورم سبک بشم تمرکز کنم لعنتی
*اون شروع به خوردن میکنه*
اه این چندمی
اه بود ۷ ۸ ۹ ۱۰ یا ۶۰ اه
دلم یکم بیشتر میخواید اه
*جونگکوک کامل مست بود ناگهان صدای در امد*
جونگکوک: اه بیا تو لعنتی
ات: من پرونده هارو تموم کردم بفرمایید
جونگکوک به پرونده ها نگاه میکنه
و با داد میگه
جونگکوک: این چیه اه لعنتی مگه بهت نگفتم انقدر پرونده نویس
وای اه خدا تو واقعا ادم روی اعصاب خورد کنی هستی
همش بهت میگم کارت درست انجام بده ولی تو لعنتی مزخرف
ات: ببخشیدا شما خودتون گفتید این همه پرونده مرتب کنم و راستی مراقب حرف زدن تون باشید
جونگکوک: تو خیلی سرکشی میدونی
اوم
ولی من
*جونگکوک به سمت ات میاد و توی لاله گوش ات میگه*
ولی من از ادم های سر کش خوشم میاد چون باعث میشن تمرکزم توی کار بیشتر بره امم
تو یکی از بهترین هاشونی میدونی زن...
________
کلی شرمندم پیچم پرید بود بچه ها😩🌻
امیدوارم دوست داشته باشید
________
___________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
#فیک
________
۹۸۷
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.