چند پارتی از جونگکوکp2
#چند_پارتی #درخواستی از جونگکوک
_____________
پرش زمانی به یک ساعت بعد
ویو ات
در حال انجام کار های شرکت بودم و سعی کردم همه چی بودن نقص باشه و پرونده ها رو تایپ کردم و پرینت گرفتم و بردم که رییس امضا کنه در زدم و
صدایی شنیدم قبل از اینکه وارد اتاق بشم
جونگکوک: چی امکان نداره گندش بزنن اه تو اونجا چه غلطی میکردی بهم بگو
و با داد گفت بیا تو
من رفتم تو ولی تا پرونده گذاشتم روی میز کارش تلفان قط کرد و روی میز محکم کوبید و پرونده ها رو نگاه کرد و داد زد این چیه چرا پرونده ها رو با رنگ ابی ننوشتی هان و
برگه هارو روی سرم پرت کرد و با داد وحشتناک تر گفت گمشو بیرون ریختتو نبینم
وقتی این حرف زد اعصابم بیش از حد خورد شد و کاغذ ها رو جمع کردم
و با خونسردی گفتم: ببخشید ولی کجای دنیا پرونده هارو با رنگ ابی مینویسن و علاوه بر اون هیچ رییسی حق نداره کارمندشو تحقیر کنه و با لحن بیادبانه باهاش حرف بزنه قانون ۲۱ کتاب اساسی قوانین کار در شرکت ( مثلا این کتاب هست😂)
جونگکوک عرق کرده بود و چشماش قرمز شده بود ات از گردن گرفت به قفسه کتاب کن پشته ات بود حل داد و گلو ات رو گرفت و گفت یک تو حق نداری درمورد کار های که من میکنم نظر بدی و درضمن با دیدین یک عکس از من کل کتاب قانون کار در شرکت از بین میره اینو میدونی
ات که صورتش بنفش شده بود و نفس نفس میکرد و داشت خفه میشد
جونگکوک بدتر گلوشو فشرد و نزدیک تر شد طوری که با نفس هاش باعث میشد ات بدتر حالش بد بشه و داد زد بار اخرت باشه فهمیدی؟؟
و گلو ات ول کرد و ات که نفس کشیدن یادش رفته بود کف اتاق نشست و اروم سعی کرد نفس کشیدن یادش بیاد و بعد از اینکه خوب شد شریع کاغذ هارو رو صورت جونگکوک پرت کرد گفت باشه بار اخرمه اینکار میکنم و استفا میدم
و بعدش در دفتر کوبید و رفت بیرون بعد مین با یک کاغذ استفا نامه امد و بدون در زدن امد تو و پرت کرد روی میز جونگکوک
که جونگکوک داد زد قبول نمی کنم وقتی من قبول نکنم تو تا ابد باید توی این شرکت بمونی
بعد از این حرف ات گفت: پس کاری میکنم اخراجم کنی
جونگکوک: اخراجت نمیکنم بعد اگه اخراجت کنم نه خونه ای داری نه پولی چطور مبخوای زندگی کنی
جونگکوک راست میگفت ولی ات شاید میتونست کمی توی خونه دوستش هانا بمونه و بره دنبال شغل این بهتر بود تا تحقیر های این ادم بشنوه
بعد از این حرف ات رفت و کل قفسه کتاب های دفتر رو ریخت و رفت سراغ مجسمه که جونگکوک خیلی دوسش داشت اون مجسمه اونو یاد کسی می داختش که کل زندگیش گذاشته بود براش
و وقتی ات رفت اونو بکشکنه وقتی دید داره این کار میکنه در یک صدم ثانیه ات رو در یک حرکت گرفت و به دیوار چسبوندنش و مجسمه گذاشت سر جاش گفت اروم به لاله گوش ات نزدیک شد و گفت:سعی نکن که اخراجت کنم فقط باعث میشه عصبانیم کنی فهمیدی ؟
_________________
بخاطر غلط املایی و دیر نوشتن معذرت یکم حمایت هارو بیشتر کنید زود زود بزام❤
___________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
#فیک
________
_____________
پرش زمانی به یک ساعت بعد
ویو ات
در حال انجام کار های شرکت بودم و سعی کردم همه چی بودن نقص باشه و پرونده ها رو تایپ کردم و پرینت گرفتم و بردم که رییس امضا کنه در زدم و
صدایی شنیدم قبل از اینکه وارد اتاق بشم
جونگکوک: چی امکان نداره گندش بزنن اه تو اونجا چه غلطی میکردی بهم بگو
و با داد گفت بیا تو
من رفتم تو ولی تا پرونده گذاشتم روی میز کارش تلفان قط کرد و روی میز محکم کوبید و پرونده ها رو نگاه کرد و داد زد این چیه چرا پرونده ها رو با رنگ ابی ننوشتی هان و
برگه هارو روی سرم پرت کرد و با داد وحشتناک تر گفت گمشو بیرون ریختتو نبینم
وقتی این حرف زد اعصابم بیش از حد خورد شد و کاغذ ها رو جمع کردم
و با خونسردی گفتم: ببخشید ولی کجای دنیا پرونده هارو با رنگ ابی مینویسن و علاوه بر اون هیچ رییسی حق نداره کارمندشو تحقیر کنه و با لحن بیادبانه باهاش حرف بزنه قانون ۲۱ کتاب اساسی قوانین کار در شرکت ( مثلا این کتاب هست😂)
جونگکوک عرق کرده بود و چشماش قرمز شده بود ات از گردن گرفت به قفسه کتاب کن پشته ات بود حل داد و گلو ات رو گرفت و گفت یک تو حق نداری درمورد کار های که من میکنم نظر بدی و درضمن با دیدین یک عکس از من کل کتاب قانون کار در شرکت از بین میره اینو میدونی
ات که صورتش بنفش شده بود و نفس نفس میکرد و داشت خفه میشد
جونگکوک بدتر گلوشو فشرد و نزدیک تر شد طوری که با نفس هاش باعث میشد ات بدتر حالش بد بشه و داد زد بار اخرت باشه فهمیدی؟؟
و گلو ات ول کرد و ات که نفس کشیدن یادش رفته بود کف اتاق نشست و اروم سعی کرد نفس کشیدن یادش بیاد و بعد از اینکه خوب شد شریع کاغذ هارو رو صورت جونگکوک پرت کرد گفت باشه بار اخرمه اینکار میکنم و استفا میدم
و بعدش در دفتر کوبید و رفت بیرون بعد مین با یک کاغذ استفا نامه امد و بدون در زدن امد تو و پرت کرد روی میز جونگکوک
که جونگکوک داد زد قبول نمی کنم وقتی من قبول نکنم تو تا ابد باید توی این شرکت بمونی
بعد از این حرف ات گفت: پس کاری میکنم اخراجم کنی
جونگکوک: اخراجت نمیکنم بعد اگه اخراجت کنم نه خونه ای داری نه پولی چطور مبخوای زندگی کنی
جونگکوک راست میگفت ولی ات شاید میتونست کمی توی خونه دوستش هانا بمونه و بره دنبال شغل این بهتر بود تا تحقیر های این ادم بشنوه
بعد از این حرف ات رفت و کل قفسه کتاب های دفتر رو ریخت و رفت سراغ مجسمه که جونگکوک خیلی دوسش داشت اون مجسمه اونو یاد کسی می داختش که کل زندگیش گذاشته بود براش
و وقتی ات رفت اونو بکشکنه وقتی دید داره این کار میکنه در یک صدم ثانیه ات رو در یک حرکت گرفت و به دیوار چسبوندنش و مجسمه گذاشت سر جاش گفت اروم به لاله گوش ات نزدیک شد و گفت:سعی نکن که اخراجت کنم فقط باعث میشه عصبانیم کنی فهمیدی ؟
_________________
بخاطر غلط املایی و دیر نوشتن معذرت یکم حمایت هارو بیشتر کنید زود زود بزام❤
___________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
#فیک
________
۱۱.۴k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.