حقیقتا هیچگاه از مادرم برای نوشتن مشقهایم کمک نخواست
حقیقتا ، هیچگاه ، از مادرم برای نوشتن مشقهایم کمک نخواستهام ، هیچگاه پدرم اجبار به یادآوری نمرات سالانهام نشده ، هیچگاه به هنگامی که تنم میلرزید کسی درآغوشم نگرفت تا بلکه بتوانم در نوشته هایَم بیآوَرَم "در آغوشِ گرمَش ، زیر دستانش ، ارام.. میلرزیدم.. " ، هیچگاه کسی اشک هایَم را پاک نکردهاست ، من بیشتر زمانم را برای آموختن دروس در اتاق میمانم ،
مادر و پدرم همیشه با افتخار میگفتند که من با درک و فهمیدهترین دختریام که تا کنون به چشم دیدهاند ؛ من چیزی از اینها سردر نمیآوردم اما از کودکی ، تنها میدانستم که نباید سبب سرافکندگی آنها شوَم...
مادر و پدرم همیشه با افتخار میگفتند که من با درک و فهمیدهترین دختریام که تا کنون به چشم دیدهاند ؛ من چیزی از اینها سردر نمیآوردم اما از کودکی ، تنها میدانستم که نباید سبب سرافکندگی آنها شوَم...
- ۵.۲k
- ۰۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط