فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_15
روی تخت نشست و همه پسرا دورش جمع شدن و با چشای اشکی شروع کردن خوندن نامه دختری که دوباره ترکشون کرده بود
"وقتی دارین این نامه رو میخونین حتما چشاتون اشکیه آخه من خیلی وقته میشناسمتون دیگه...
با قرمز نوشتمش چون اشکای منم رنگ همین جوهر بود چون قراره دوباره تنهامون بزارم...
عیب نداره ازم متنفر شین ولی خودتونو باید دوست داشته باشین...
برمیگردم پیشتون بازم وقتی بهم نیاز داشتین برمیگردم هنوزم که هنوزه تا آخر عمرم شما هفت تا فرشته من میمونید...
من همیشه به یادتون میمونم اما الان باید برم من واقعا متاسفم....
میدونم زیر قولم زدم اما شاید بعدا ازم ممنون شین"
کسی باورش نمیشد حتی هانا هم باور نمیکرد ترک کردن اونا رو بعدا واقعا ازش ممنون میشدن بخاطر انتخابش؟! یا ازش متنفر میشدن بخاطر ترکشون.؟!
اینو حتی پسرا هم نمیتونستن چیزی دربارش بگن حتی نمیدونستن میتونن از کسی که باعث زندگی کردنشون هست متنفر شن یا نه.؟!
نویسنده: #ANIL
@dady_14
روی تخت نشست و همه پسرا دورش جمع شدن و با چشای اشکی شروع کردن خوندن نامه دختری که دوباره ترکشون کرده بود
"وقتی دارین این نامه رو میخونین حتما چشاتون اشکیه آخه من خیلی وقته میشناسمتون دیگه...
با قرمز نوشتمش چون اشکای منم رنگ همین جوهر بود چون قراره دوباره تنهامون بزارم...
عیب نداره ازم متنفر شین ولی خودتونو باید دوست داشته باشین...
برمیگردم پیشتون بازم وقتی بهم نیاز داشتین برمیگردم هنوزم که هنوزه تا آخر عمرم شما هفت تا فرشته من میمونید...
من همیشه به یادتون میمونم اما الان باید برم من واقعا متاسفم....
میدونم زیر قولم زدم اما شاید بعدا ازم ممنون شین"
کسی باورش نمیشد حتی هانا هم باور نمیکرد ترک کردن اونا رو بعدا واقعا ازش ممنون میشدن بخاطر انتخابش؟! یا ازش متنفر میشدن بخاطر ترکشون.؟!
اینو حتی پسرا هم نمیتونستن چیزی دربارش بگن حتی نمیدونستن میتونن از کسی که باعث زندگی کردنشون هست متنفر شن یا نه.؟!
نویسنده: #ANIL
@dady_14
۳۲.۳k
۲۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.