غزل نویس شدم تا که از تو دم بزنم
غزل نویس شدم تا که از تو دم بزنم
میان لیقه گیسوی تو قلم بزنم
دوباره شعر شب و حرف های تکراری
نشسته ام دو سه بیتی سری به غم بزنم
اجازه هست تو را تا خیال خود ببرم؟
اجازه هست کنارت کمی قدم بزنم؟
مرا بخند، بخندم تو را، اجازه بده
که این سکوت غم انگیز را بهم بزنم
پر از سوال و پر از حسرت و پر از بغضم
نخواه تا که کنار تو حرف کم بزنم...
شبیه مقطع این شعر رو به پایانم
بنا شده است که با زندگی بهم بزنم..
میان لیقه گیسوی تو قلم بزنم
دوباره شعر شب و حرف های تکراری
نشسته ام دو سه بیتی سری به غم بزنم
اجازه هست تو را تا خیال خود ببرم؟
اجازه هست کنارت کمی قدم بزنم؟
مرا بخند، بخندم تو را، اجازه بده
که این سکوت غم انگیز را بهم بزنم
پر از سوال و پر از حسرت و پر از بغضم
نخواه تا که کنار تو حرف کم بزنم...
شبیه مقطع این شعر رو به پایانم
بنا شده است که با زندگی بهم بزنم..
۱۷۲
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.