من یه دوستی داشتم خیلی خیلی تمیز بود وسواس داشت و اعتقاد داشت باید همه جا برق بزنه از تمیزی، یکسره از وایتکس استفاده میکرد استکانا رو تو وایتکس میذاشت سینک رو میشست جرم گیر، وایتکس این دو قلم رو خیلی استفاده میکرد. پرده هاش سفید بودن میذاشت تو آب سرد بعد با وایتکس و دستکش چنگ میزد برف بشه خلاصشو بگم هرچی میگفتم مریم خونت بو وایتکس میاد باز چی شستی میخندید تا اینکه یروز که با وایتکس کار کرد از بینیش تا مغزش سوخت احساس سوزش بدی کرد و بینیش آبریزش پیدا کرد خیلی خیلی سرفه میکرد. شبانه روز سرفه. شوهرش برد دکتر دارو آمپول فایده نداشت من براش مرزنجوش خریدم از عطاری بخور بده فایده نداشت میگفت از سرفه کمردرد گرفتم خسته شدم یه روز دیدیم بد نفس میکشه. زنگ زدم همسرش گفتم مریم حالش خوب نیست خودتون رو برسونید گریه میکنه بردش دکتر دکتر گفت اسکن از ریه بگیره وقتی دید گفت خانومتون شغلش چیه گفت خانه دار گفت وضعیت ریه هاش خوب نیست خیلی داغونه باید بستری بشه مریم یه هفته بستری بود وقتی رفتم ملاقاتش با اکسیژن نفس میکشید و برای من اون روز با اون حال دیدن رفیقم خیلی داغونم کرد از برگشتن تا خونه کلی زار زدم چند روز بعد زنگ زدم همسرش حالش رو بپرسم گفت مریم تموم کرد تو بیمارستان میلاد فوت شد بعد چهلمش همسرش با همکارش ازدواج کرد و برای سال بهترین دوستم با زنش سرخاک فاتحه خونی میکرد با یه زن دروداف باکلاس حتی احترام نگرفت سالش بشه بعد الان مریم دوساله زیر خاکه با یا عالمه آرزویی که داشت و بچه ای که میخواست 😭
🆔 💯
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.