part 19
#part_19
من:ماروین سرم رفت
ماروین:درک نمیکنی دیگه درک نمیکنی من خستمممم
چشم غره ای بهش رفتم که دست به سینه رو صندلی لم داد و من با شیفتگی اون چهره ی قشنگشو دوباره برانداز کرد
دندون های خرگوشیقشنگش...رنگ پوست خاستش...چال های گونه خواستنیش...دماغ کوچولو و زیباش...چشماش
هرکدوم یه دلیل بودن برای من که مثل یک الهه بپرستمش....
ماروین:آهههه مامان باز رفتی تو هپروت
من:بله بله
ماروین:بازمممم این هفتا کله پوک خسته نشدی از بس اینارو دیدی منکه اصلا ازشون خوشم نمیاد چی دارن اینا.؟!
اخم کردمو غریدم:ماروین
ماروین:خوب راست میگم دیگه دائم روی اینا یا کلیپاشون یا فیلمشون یام موزیک ویدیو هاشون عووووق
پاشدم بزنمش که شروع به فرار کرد و در آخر داد زد:ازشوووون متنفرمممممم
با لبهای آویزون روی مبل نشستم و بغض گلوم رو فشار داد هرچی من عاشقشون بودم ماروین ازشون متنفر بود...
نویسنده #ANIL
@dady_2021
من:ماروین سرم رفت
ماروین:درک نمیکنی دیگه درک نمیکنی من خستمممم
چشم غره ای بهش رفتم که دست به سینه رو صندلی لم داد و من با شیفتگی اون چهره ی قشنگشو دوباره برانداز کرد
دندون های خرگوشیقشنگش...رنگ پوست خاستش...چال های گونه خواستنیش...دماغ کوچولو و زیباش...چشماش
هرکدوم یه دلیل بودن برای من که مثل یک الهه بپرستمش....
ماروین:آهههه مامان باز رفتی تو هپروت
من:بله بله
ماروین:بازمممم این هفتا کله پوک خسته نشدی از بس اینارو دیدی منکه اصلا ازشون خوشم نمیاد چی دارن اینا.؟!
اخم کردمو غریدم:ماروین
ماروین:خوب راست میگم دیگه دائم روی اینا یا کلیپاشون یا فیلمشون یام موزیک ویدیو هاشون عووووق
پاشدم بزنمش که شروع به فرار کرد و در آخر داد زد:ازشوووون متنفرمممممم
با لبهای آویزون روی مبل نشستم و بغض گلوم رو فشار داد هرچی من عاشقشون بودم ماروین ازشون متنفر بود...
نویسنده #ANIL
@dady_2021
۳۳.۰k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.