فصل دو من هفت ددی دارم❤🚫
#part_18
(میخوام اسم فصل دو رو بزارم از جنس هشت نفر نظرتون چیه.؟!😌😁)
*. 10 سال بعد (هانا) .*
من:من میخوام برگردم
یوری:دیووونه شدی؟؟
من:فردا فردا میشه ده سال...میفهمی دیگه طاقت ندارم
یوری:باشه باشه اما..اما
من:نمیرم پیششون فقط فقط از دور قول میدم بهت یوری
یوری:باشه باشه
گفت و عصبی قطع کرد که دستم رو روی قلبم فشار دادم و روی مبل افتادم
سعی میکردم نفس عمیق بکشم تا قلبم از شدت درد من رو خفه نکنه درد دلتنگی بدترین درد بود...
با شنیدن صدای در سریع اشکام رو پاک کردم که در باز شد و تنها کسی که با دیدنش دلتنگیم برطرف میشد وارد شد
من:ماروین.؟!
بلافاصله صدای خسته اش بلند شد:آخههههههه چرااااااااا چرااااااا مم باید درس بخونم هااااا
به کدامین گناه.؟! اصن اون که بلده لعنتی چرا از من امتحان میگیره آههههههه
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
(میخوام اسم فصل دو رو بزارم از جنس هشت نفر نظرتون چیه.؟!😌😁)
*. 10 سال بعد (هانا) .*
من:من میخوام برگردم
یوری:دیووونه شدی؟؟
من:فردا فردا میشه ده سال...میفهمی دیگه طاقت ندارم
یوری:باشه باشه اما..اما
من:نمیرم پیششون فقط فقط از دور قول میدم بهت یوری
یوری:باشه باشه
گفت و عصبی قطع کرد که دستم رو روی قلبم فشار دادم و روی مبل افتادم
سعی میکردم نفس عمیق بکشم تا قلبم از شدت درد من رو خفه نکنه درد دلتنگی بدترین درد بود...
با شنیدن صدای در سریع اشکام رو پاک کردم که در باز شد و تنها کسی که با دیدنش دلتنگیم برطرف میشد وارد شد
من:ماروین.؟!
بلافاصله صدای خسته اش بلند شد:آخههههههه چرااااااااا چرااااااا مم باید درس بخونم هااااا
به کدامین گناه.؟! اصن اون که بلده لعنتی چرا از من امتحان میگیره آههههههه
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۳۳.۰k
۲۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.