فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_21
لبام آویزون شد که دستش رو دور گردنم انداخت و محکم بقلم کرد...
ماروین:واسه چی میخوایم برگردیم هوم؟! من اصلا نمیخوام بدونم پدرم کیه تو برای من کافی کافی ای
من:تو هنوز نمیشناسیشون
ماروین:چرا همیشه جمع میبندی مگه چند نفر کردنت منو حامله شدی
با چشمای گرد نگاهش کردم که روی دهنش کوبید و لحظه ای بعد صدای خندش توی خونه طنین انداخت
سریع پاشد و با خنده تکرار کرد:ببخشید ببخشید
من:میکشمت ماروین...تو مدرسه اینارو بهت یاد میدن هاااا
ماروین:غلط کردم غلط کردم دیگه
_اووووووه جنگ مادر و پسر
با شنیدن یوری همزمان هم من هم ماروین به طرفش هجوم بردیم و محکم بقلش کردم که اونم متقابل به آغوش کشیدمون
ماروین:آهههه چرا تو بابای من نشدی
یوری مردونه خندید و گفت:باور کن باباهات بهتر از منن به قول این مامان کوچولوت فرشته هاشن.....
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
لبام آویزون شد که دستش رو دور گردنم انداخت و محکم بقلم کرد...
ماروین:واسه چی میخوایم برگردیم هوم؟! من اصلا نمیخوام بدونم پدرم کیه تو برای من کافی کافی ای
من:تو هنوز نمیشناسیشون
ماروین:چرا همیشه جمع میبندی مگه چند نفر کردنت منو حامله شدی
با چشمای گرد نگاهش کردم که روی دهنش کوبید و لحظه ای بعد صدای خندش توی خونه طنین انداخت
سریع پاشد و با خنده تکرار کرد:ببخشید ببخشید
من:میکشمت ماروین...تو مدرسه اینارو بهت یاد میدن هاااا
ماروین:غلط کردم غلط کردم دیگه
_اووووووه جنگ مادر و پسر
با شنیدن یوری همزمان هم من هم ماروین به طرفش هجوم بردیم و محکم بقلش کردم که اونم متقابل به آغوش کشیدمون
ماروین:آهههه چرا تو بابای من نشدی
یوری مردونه خندید و گفت:باور کن باباهات بهتر از منن به قول این مامان کوچولوت فرشته هاشن.....
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۴۶.۹k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.