سلام و احترام🌺
سلام و احترام🌺
💟جوانی که با دو کیلو شکر از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و سر به راه شد!
🔸️اوایل دهه ۹۰ در راهپیمایی اربعین،
یکبار یادم هست تا آخر شب پیاده روی کردم جایی برای اقامت نبود.
🔸️تمامی موکبها پر شده بود نمیدانستم کجا بروم هم خوابم گرفته بود هم هوا سرد بود.
یکی از جوانان عراقی جلویم رو گرفت وگفت منزل؟گفتم بله.
🔸️سوار ماشین جوان عراقی شدم و او وارد روستایی شد.
🔸این جوان عراقی وارد منزل شد.رختخواب را آماده نمود و از منزل بیرون رفت وکنار
چندجوان مشغول صحبت شد.خواستم بخوابم که دیدم یک تابلوی بزرگ و عجیب روی دیوار قرار دارد.روی این تابلو تصویر یک تابوت قرار داشت که دست میت از
آن بیرون افتاده بود!
🔸️حسابی ترسیدم این تابلو چه معنایی دارد؟ نکند این جوان عراقی از گروه های تکفیری باشد!
🔸خواب از چشمانم پریده بود.از خانه بیرون آمدم تا بروم.
جوان عراقی تامرا دید جلو آمد وگفت کجا زائر؟
بعدگفت من خوشحال بودم که یک زوار امام حسین علیهالسلام مهمان من است.
گفتم تشکر بایدبروم!مکثی کرد وگفت به خاطر این تابلو ناراحتی؟
🔸گفت:چندسال قبل تمام جوانان روستای ما در موکبی که در کنار جاده بود فعالیت
می کردند.فقط من بودم که این مسائل را قبول نداشته وآلوده به تمامی گناهان بودم.یکبارکه حوصلهام سررفته بود به موکب اهالی روستارفتم تاآنهارا کمک کنم اماهیچکس مرا تحویل نگرفت!حسابی ناراحت شدم.
🔸یک نفر از موکب های مجاور به من گفت: برای شیرین کردن چای زوار،دو کیلو شکرتهیه کن گفتم چشم.
به آن سوی خیابان رفتم شکر راخریدم برگشتم اما دیگر هیچ نفهمیدم.
سانحه ی تصادف خیلی سریع اتفاق افتاد و من مُردَم! اهالی روستا جنازه من راآماده و تشییع کرده و به سوی قبرستان بردند.
روح من به دنبال پیکرم بود.یقین داشتم سرنوشت سختی در انتظار من خواهدبود!
هیچ عمل درستی انجام نداده بودم.
🔸در این حین متوجه شدم فرشتگان عذاب به من نزدیک میشوند ومیخواهند مرا باخود ببرند.ترس وجود مراگرفته بود.همان لحظه متوجه شدم که آقااباعبدالله(ع) به دیدنم آمدند.به آقا التماس میکردم به دادم برسید. هیچ عمل خوبی انجام نداده ام آقاامام حسین♡علیهالسلام به فرشتگان فرمود:
با دوست ما چه کار دارید؟آنها گفتند این شخص هیچ عمل خوبی انجام نداده.
امام فرمودند:دوکیلو شکر برای زائرین ماخریده است.😭
🔸بعدفرمودند به شما فرصت دیگری میدهیم تا بتوانی گذشتهات را جبران کنی.روح به جسم برگشت اما من نمیتوانستم حرف بزنم فقط توانستم دست خودم را از داخل تابوت بیرون بیاورم!
یک نفر از این صحنه عکس گرفت.
من این عکس راداخل اتاق قرار دادم تافراموش نکنم به شفاعت مولایم به دنیابرگشته ام.
#مرگ #توبه #امام_حسین #استادعالی #خدا #کربلا
💟جوانی که با دو کیلو شکر از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و سر به راه شد!
🔸️اوایل دهه ۹۰ در راهپیمایی اربعین،
یکبار یادم هست تا آخر شب پیاده روی کردم جایی برای اقامت نبود.
🔸️تمامی موکبها پر شده بود نمیدانستم کجا بروم هم خوابم گرفته بود هم هوا سرد بود.
یکی از جوانان عراقی جلویم رو گرفت وگفت منزل؟گفتم بله.
🔸️سوار ماشین جوان عراقی شدم و او وارد روستایی شد.
🔸این جوان عراقی وارد منزل شد.رختخواب را آماده نمود و از منزل بیرون رفت وکنار
چندجوان مشغول صحبت شد.خواستم بخوابم که دیدم یک تابلوی بزرگ و عجیب روی دیوار قرار دارد.روی این تابلو تصویر یک تابوت قرار داشت که دست میت از
آن بیرون افتاده بود!
🔸️حسابی ترسیدم این تابلو چه معنایی دارد؟ نکند این جوان عراقی از گروه های تکفیری باشد!
🔸خواب از چشمانم پریده بود.از خانه بیرون آمدم تا بروم.
جوان عراقی تامرا دید جلو آمد وگفت کجا زائر؟
بعدگفت من خوشحال بودم که یک زوار امام حسین علیهالسلام مهمان من است.
گفتم تشکر بایدبروم!مکثی کرد وگفت به خاطر این تابلو ناراحتی؟
🔸گفت:چندسال قبل تمام جوانان روستای ما در موکبی که در کنار جاده بود فعالیت
می کردند.فقط من بودم که این مسائل را قبول نداشته وآلوده به تمامی گناهان بودم.یکبارکه حوصلهام سررفته بود به موکب اهالی روستارفتم تاآنهارا کمک کنم اماهیچکس مرا تحویل نگرفت!حسابی ناراحت شدم.
🔸یک نفر از موکب های مجاور به من گفت: برای شیرین کردن چای زوار،دو کیلو شکرتهیه کن گفتم چشم.
به آن سوی خیابان رفتم شکر راخریدم برگشتم اما دیگر هیچ نفهمیدم.
سانحه ی تصادف خیلی سریع اتفاق افتاد و من مُردَم! اهالی روستا جنازه من راآماده و تشییع کرده و به سوی قبرستان بردند.
روح من به دنبال پیکرم بود.یقین داشتم سرنوشت سختی در انتظار من خواهدبود!
هیچ عمل درستی انجام نداده بودم.
🔸در این حین متوجه شدم فرشتگان عذاب به من نزدیک میشوند ومیخواهند مرا باخود ببرند.ترس وجود مراگرفته بود.همان لحظه متوجه شدم که آقااباعبدالله(ع) به دیدنم آمدند.به آقا التماس میکردم به دادم برسید. هیچ عمل خوبی انجام نداده ام آقاامام حسین♡علیهالسلام به فرشتگان فرمود:
با دوست ما چه کار دارید؟آنها گفتند این شخص هیچ عمل خوبی انجام نداده.
امام فرمودند:دوکیلو شکر برای زائرین ماخریده است.😭
🔸بعدفرمودند به شما فرصت دیگری میدهیم تا بتوانی گذشتهات را جبران کنی.روح به جسم برگشت اما من نمیتوانستم حرف بزنم فقط توانستم دست خودم را از داخل تابوت بیرون بیاورم!
یک نفر از این صحنه عکس گرفت.
من این عکس راداخل اتاق قرار دادم تافراموش نکنم به شفاعت مولایم به دنیابرگشته ام.
#مرگ #توبه #امام_حسین #استادعالی #خدا #کربلا
۳.۳k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.