حال من بد نیست ...
حال من بد نیست ...
و یعنی هیچ جای بدنم درد نمیکند ،
ولی اگر بخواهی حالم را عمیقتر جویا شوی
باید به تو بگویم که بههیچوجه از زندگی خوشم نمیآید ...
زندگی برایم بیمعنی و غیرقابلتحمل شده ...
بر عکس تو ،
من حالم با خواندن کتابهای روانشناسی و غیره خوب نمیشود ...
من آدم احساساتی و دیوانهای هستم ،
و مثل تو نمیتوانم به اعصابم مسلط باشم ...
دردهایم بزرگتر از آنچه هست ،
در نظرم جلوه میکند
و هیچوقت قدرت روبهرو شدن با حقایق زندگی را ندارم ...
بارها آرزو کردهام که مثل تو باشم ،
اما گویی خداوند نمیخواهد که من روی خوشبختی را ببینم ...
اعتماد به نفس در وجود من مرده ...
محیطی که در آن زندگی میکنم ،
برای من کشنده و رنجآور است ...
و پیوسته به ضعف و تزلزل روحیهی من کمک میکند ...
همیشه فکر میکنم ،
که فقط برای مردن خوب هستم ...
زیرا در خانه کسی برای من ارزشی قائل نیست ،
و کسی نیست که شخصیتم را تقویت کند ...
هیچ کاری را نمیتوانم با ایمان و اعتماد انجام بدهم ...
تزلزل و تردید ،
مثل سایهی شومی روی اعمال و افکار من سنگینی میکند ،
و شخصیتم مثل یخی آب میشود ...
هیچکس نیست که درد مرا بفهمد ،
و به من کمک کند فقط مرا همانطور که هستم بشناسد ...
آه .....
حالا میفهمم که درد بیگانگی ،
چه درد بزرگی است ...
و یعنی هیچ جای بدنم درد نمیکند ،
ولی اگر بخواهی حالم را عمیقتر جویا شوی
باید به تو بگویم که بههیچوجه از زندگی خوشم نمیآید ...
زندگی برایم بیمعنی و غیرقابلتحمل شده ...
بر عکس تو ،
من حالم با خواندن کتابهای روانشناسی و غیره خوب نمیشود ...
من آدم احساساتی و دیوانهای هستم ،
و مثل تو نمیتوانم به اعصابم مسلط باشم ...
دردهایم بزرگتر از آنچه هست ،
در نظرم جلوه میکند
و هیچوقت قدرت روبهرو شدن با حقایق زندگی را ندارم ...
بارها آرزو کردهام که مثل تو باشم ،
اما گویی خداوند نمیخواهد که من روی خوشبختی را ببینم ...
اعتماد به نفس در وجود من مرده ...
محیطی که در آن زندگی میکنم ،
برای من کشنده و رنجآور است ...
و پیوسته به ضعف و تزلزل روحیهی من کمک میکند ...
همیشه فکر میکنم ،
که فقط برای مردن خوب هستم ...
زیرا در خانه کسی برای من ارزشی قائل نیست ،
و کسی نیست که شخصیتم را تقویت کند ...
هیچ کاری را نمیتوانم با ایمان و اعتماد انجام بدهم ...
تزلزل و تردید ،
مثل سایهی شومی روی اعمال و افکار من سنگینی میکند ،
و شخصیتم مثل یخی آب میشود ...
هیچکس نیست که درد مرا بفهمد ،
و به من کمک کند فقط مرا همانطور که هستم بشناسد ...
آه .....
حالا میفهمم که درد بیگانگی ،
چه درد بزرگی است ...
۲۰.۶k
۰۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.