کسی که برای دوست داشتنش نیاز به داشتنش نداری، می تواند کش
کسی که برای دوست داشتنش نیاز به داشتنش نداری، می تواند کشنده ترین دشمن تو باشد یا مرهم همه دردهایت. کسی که با سکوتش، با بی اعتناییش ، با ندیدنش، با نبودنش، با بی خبری محض، با سکوت ممتد طولانی، با عکس تازه تلگرامش، با استیکری که پیش تر دوست داشت، با یادآوری های بی ربط در خیابان های شهر، با شنیدن آهنگی که دوست داشت، با دیدن اسم کوچکش روی کارت ویزیت پزشکی در بیمارستانی شلوغ، با راه رفتن در پیاده روی بارانی، با ایستادن پشت چراغ قرمز وصال، با پیراشکی خسروی، با هر بهانه با ربط و بی ربط مست شوی و تمام ذهنت پر شود از تصویر لبخند بی نظیرش. بوی تنش بپیچد در مشامت و لبخند بزنی با همه دردها که دارند تو را بی وقفه می کاهند، و بی اعتنا به زوالت با خود بگویی چقدر خوب است که دوستش دارم.
او خطرناک ترین دشمن توست، همان که عزیزترین است. کمکت میکند بارها و بارها بمیری، بدون آن که بفهمی تمام شده ای. اما اگر بخواهدت، آخ..... توانش را ندارم که به آن بهشت حتا فکر کنم. و چه کسی است نداند همین امید روشن است که در انتهای تاریکی مثل فانوسی دلخواه سوسو می زند و میان تو و جنون نشسته و لبخند می زند و لالایی میخواند و برایت شال می بافد.
گرچه ندارمت، من دوست دارمت، ای امید محال...
او خطرناک ترین دشمن توست، همان که عزیزترین است. کمکت میکند بارها و بارها بمیری، بدون آن که بفهمی تمام شده ای. اما اگر بخواهدت، آخ..... توانش را ندارم که به آن بهشت حتا فکر کنم. و چه کسی است نداند همین امید روشن است که در انتهای تاریکی مثل فانوسی دلخواه سوسو می زند و میان تو و جنون نشسته و لبخند می زند و لالایی میخواند و برایت شال می بافد.
گرچه ندارمت، من دوست دارمت، ای امید محال...
۲۹.۴k
۱۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.