من چشم خورده ام
من چشم خورده ام
مادربزرگ!
گم کرده ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را که در کودکی
بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم بر ایوان سنگ و
سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام؛ من تکه تکه
از دست رفته ام
در روز روز زندگانیم...
🎙"حسین پناهی"
مادربزرگ!
گم کرده ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را که در کودکی
بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم بر ایوان سنگ و
سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام؛ من تکه تکه
از دست رفته ام
در روز روز زندگانیم...
🎙"حسین پناهی"
۳.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.