POV:
POV:
زنگ استراحت خورده بود و همه بچه ها برای خوردن ناهار رفتن سالن غذا خوری و کسی توی کلاس نبود
وقتی مطمئن شدی کسی اطراف کلاس نیست
رفتی سمت کیفت و دست گل خوشگلی که با گل ستاره ای خریده بودی با نامه اعتراف به کسی که روش کراشی رو برداشتی رو رفتی گذاشتی داخل کیف کراشت و زیبش رو بستی و وقتی برگشتی عقب
با جسم بزرگ و عضله ای برخورد کردی وقتی سرت بالا آوردی
دوست کراشت رو دیدی
اونم جز اکیپ کراشت هست و تو از اون خوشت نمیاد یعنی حسی نسبت بهش نداری
وقتی به صورتش نگاه کردی اخم رو روی صورتش دیدی با عصبانیت
یه حسی بهت میگفت که منتظر توضیحه ولی آخه تو چرا باید به اون حساب پس میدادی اونا فقط دوستن
ازش عذرخواهی کردی و خواستی از کنارش رد بشی که بازوت رو گرفت و بهت گفت:
"داشتی چیکار میکردی؟"
بهش گفتی:
"هر وقت خودش دیدی و اگه خواست بهت میگه"
بازوت رو ازش دستش کشیدی و از کلاس بیرون رفتی
چند هفته از اون ماجرا میگذشت و خبری نبود
فکر کردی اونم از تو خوش نمیاد بخاطر همین خیلی ناامید شدی
ولی با اصرار دوستت تصمیم گرفتی رو در روبهش بگی که دست گل رو دیده یا نه
صبح بود و رفتی مدرسه و وقتی وارد کلاس شدی اکیپ ۴نفره کراشت رو دیدی
بدون اینکه کیفت رو بزاری روی نیمکت رفتی سمت اکیپشون و با کراشت رودررو شدی
هر۴نفرشون بهت زل زده بودن وتا خواستی حرفی بزنی دست توسط همون پسری که اونروز تورو دید که گل رو گذاشتی توی کیف کراشت و دوست کراشته کشیده شد و به بیرون کلاس رفتی
بهش گفتی:
"چی؟"
اونم با اخم و عصبی بهت گفت:
"چی میخواستی بهش بگی؟"
تو هم در جوابش بهش گفتی:
"آخه تو چیکار داری؟"
اونم با اخم بیشتری بهت نگاه کرد و به سمت صورتت خم شد و توی چشمات نگاه کرد و گفت:
"خوشم نمیاد عشقم به دوستم چشم داشته باشه"
خیلی تعجب کردی و میخواستی چیزی بگی که توای همون حالت بهت گفت:
"دیگه نبینم دست گل با نامه اعتراف به کسی غیراز من بدی بگرنه مجبورم بخاطر تو رفاقتم رو با رفیقم بهم بزنم"
نویسنده: دوست کراشت روت کراشته:))
نظرتون؟
زنگ استراحت خورده بود و همه بچه ها برای خوردن ناهار رفتن سالن غذا خوری و کسی توی کلاس نبود
وقتی مطمئن شدی کسی اطراف کلاس نیست
رفتی سمت کیفت و دست گل خوشگلی که با گل ستاره ای خریده بودی با نامه اعتراف به کسی که روش کراشی رو برداشتی رو رفتی گذاشتی داخل کیف کراشت و زیبش رو بستی و وقتی برگشتی عقب
با جسم بزرگ و عضله ای برخورد کردی وقتی سرت بالا آوردی
دوست کراشت رو دیدی
اونم جز اکیپ کراشت هست و تو از اون خوشت نمیاد یعنی حسی نسبت بهش نداری
وقتی به صورتش نگاه کردی اخم رو روی صورتش دیدی با عصبانیت
یه حسی بهت میگفت که منتظر توضیحه ولی آخه تو چرا باید به اون حساب پس میدادی اونا فقط دوستن
ازش عذرخواهی کردی و خواستی از کنارش رد بشی که بازوت رو گرفت و بهت گفت:
"داشتی چیکار میکردی؟"
بهش گفتی:
"هر وقت خودش دیدی و اگه خواست بهت میگه"
بازوت رو ازش دستش کشیدی و از کلاس بیرون رفتی
چند هفته از اون ماجرا میگذشت و خبری نبود
فکر کردی اونم از تو خوش نمیاد بخاطر همین خیلی ناامید شدی
ولی با اصرار دوستت تصمیم گرفتی رو در روبهش بگی که دست گل رو دیده یا نه
صبح بود و رفتی مدرسه و وقتی وارد کلاس شدی اکیپ ۴نفره کراشت رو دیدی
بدون اینکه کیفت رو بزاری روی نیمکت رفتی سمت اکیپشون و با کراشت رودررو شدی
هر۴نفرشون بهت زل زده بودن وتا خواستی حرفی بزنی دست توسط همون پسری که اونروز تورو دید که گل رو گذاشتی توی کیف کراشت و دوست کراشته کشیده شد و به بیرون کلاس رفتی
بهش گفتی:
"چی؟"
اونم با اخم و عصبی بهت گفت:
"چی میخواستی بهش بگی؟"
تو هم در جوابش بهش گفتی:
"آخه تو چیکار داری؟"
اونم با اخم بیشتری بهت نگاه کرد و به سمت صورتت خم شد و توی چشمات نگاه کرد و گفت:
"خوشم نمیاد عشقم به دوستم چشم داشته باشه"
خیلی تعجب کردی و میخواستی چیزی بگی که توای همون حالت بهت گفت:
"دیگه نبینم دست گل با نامه اعتراف به کسی غیراز من بدی بگرنه مجبورم بخاطر تو رفاقتم رو با رفیقم بهم بزنم"
نویسنده: دوست کراشت روت کراشته:))
نظرتون؟
۱۱.۴k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.