POV:
POV:
شب اجرات توی باره
برای اینکه بتونی خرجی خودت و مادرت که توی بیمارستانه رو بدی از صبح تا شب کار میکنی وشبا توی یه بار با دوستت اجرا میکنی
دوستت ساز میزنه و تو میخونی
تو و دوستت توی بار کاری غیر از این نمیکنی بهتون بیشنهاد های دیگه ای هم دادن با پول بیشتر ولی شما فقط کارتون توی بار اجرا کردنه نه چیز دیگه ای
لباست رو پوشیدی برای اینکه زیاد جلب توجه نکنی لباس زیاد باز انتخاب نکردی
بلخره زمان اجرا رسید و با دوست برا صحنه رفتی
با وردتون همه از جاشون بلند شدن و براتون دست زدن غیر ازیه نفر
اون یه نفر هر شب میآمد و اجرات رو میدید البته مرد های زیادی میآمدند ولی این یکی فرق داشت همیشه ماسک میزد و توی این مکان کلاه سرش میزاشت و استایل کاملا مشکی میزد و غیر از مشکی لباس دیگه ای نمیپوشید و همیشه یکی مثل بادیگارد کنارش وایمیساد
همیشه سعی میکردی نگاهش نکنی ولی نمیتونستی
خلاصه با دوستت شروع به اجرا کردی و وقتی اجرا تموم شد همه از سرجاشون بلند شدن و براتون دست زدم همون فرد نشسته برات همیشه دست میزد
از روی صحنه پایین امدی و با دوستت سمت رخت کن رفتی
لباس های معمولی خودتون رو پوشیدید و از رئیس بار پول تون رو گرفتید و از رخت کن در امدین
دوست پسر دوستت آمده دنبالش و بهت گفتن که برسونتت این وقت شب خیلی دیر ولی تو قبول نکردی و اونا رفتن
وقتی خواستی از بار بیرون بیایی از کنار یه مردی رد شدی که بازوت رو گرفت و بهت با حالت مستی گفت:
"خانم کوچولو صدای خیلی قشنگی درست مثل چهرت"
و تو ازش تشکر کرد بابت تعریفی کرد و خواستی دستت رو از دستش بکشی بیرون که اون بلند و بهت گفت:
"خانمی امشب میای خوش بگذرونیم"
و تو با اخم بهش گفتی:
"دستمو ول کن مرتیکه و کاری جز خوندن انجام نمیدم"
مرده:"خب امشب برام بخون هاا البته با تصویر"
سعی داشتی دستت رو از دستش بکشی بیرون که همون مرد سیاه پوشش دستت رو از دست اون مرده کشید بیرون و تو رو پشت سرت قایم کرد و گفت:
"اون کارش فقط آواز خونده کاری غیر از این انجام نمیده"
ادامه دارد...
شب اجرات توی باره
برای اینکه بتونی خرجی خودت و مادرت که توی بیمارستانه رو بدی از صبح تا شب کار میکنی وشبا توی یه بار با دوستت اجرا میکنی
دوستت ساز میزنه و تو میخونی
تو و دوستت توی بار کاری غیر از این نمیکنی بهتون بیشنهاد های دیگه ای هم دادن با پول بیشتر ولی شما فقط کارتون توی بار اجرا کردنه نه چیز دیگه ای
لباست رو پوشیدی برای اینکه زیاد جلب توجه نکنی لباس زیاد باز انتخاب نکردی
بلخره زمان اجرا رسید و با دوست برا صحنه رفتی
با وردتون همه از جاشون بلند شدن و براتون دست زدن غیر ازیه نفر
اون یه نفر هر شب میآمد و اجرات رو میدید البته مرد های زیادی میآمدند ولی این یکی فرق داشت همیشه ماسک میزد و توی این مکان کلاه سرش میزاشت و استایل کاملا مشکی میزد و غیر از مشکی لباس دیگه ای نمیپوشید و همیشه یکی مثل بادیگارد کنارش وایمیساد
همیشه سعی میکردی نگاهش نکنی ولی نمیتونستی
خلاصه با دوستت شروع به اجرا کردی و وقتی اجرا تموم شد همه از سرجاشون بلند شدن و براتون دست زدم همون فرد نشسته برات همیشه دست میزد
از روی صحنه پایین امدی و با دوستت سمت رخت کن رفتی
لباس های معمولی خودتون رو پوشیدید و از رئیس بار پول تون رو گرفتید و از رخت کن در امدین
دوست پسر دوستت آمده دنبالش و بهت گفتن که برسونتت این وقت شب خیلی دیر ولی تو قبول نکردی و اونا رفتن
وقتی خواستی از بار بیرون بیایی از کنار یه مردی رد شدی که بازوت رو گرفت و بهت با حالت مستی گفت:
"خانم کوچولو صدای خیلی قشنگی درست مثل چهرت"
و تو ازش تشکر کرد بابت تعریفی کرد و خواستی دستت رو از دستش بکشی بیرون که اون بلند و بهت گفت:
"خانمی امشب میای خوش بگذرونیم"
و تو با اخم بهش گفتی:
"دستمو ول کن مرتیکه و کاری جز خوندن انجام نمیدم"
مرده:"خب امشب برام بخون هاا البته با تصویر"
سعی داشتی دستت رو از دستش بکشی بیرون که همون مرد سیاه پوشش دستت رو از دست اون مرده کشید بیرون و تو رو پشت سرت قایم کرد و گفت:
"اون کارش فقط آواز خونده کاری غیر از این انجام نمیده"
ادامه دارد...
۵.۶k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.