بيا و سياستمدارِ دلم باش!
بيا و سياستمدارِ دلم باش!
بيا و قانون بگذار
خنده هايم آنقدر بلند نشود
كه صدايش تا خانه ى همسايه برود
و تو دلت آشوب شود كه مبادا
كسى ردِ صدا را بگيرد و به خلوتمان برسد
و چشم ديدن ما بودنمان را نداشته باشد!
بيا و حكم كن
هر روز يادت بياندازم
كه چند سال و چند ماه و چند روز
و چند ساعت و چند ثانيه
خوشبختيم
و اگر روزى يادم نبود
مجازاتم كن
به حبس شدن در آغوشت
و تكرارِ مدامِ دوستت دارم!
بياو فاصله را ممنوعه اعلام كن
بيا و بگو
طبقِ قانونِ بيست و پنجم عشق
تو تا به هميشه
محكوم به عاشق بودنى براى من
و من در ميانِ چشمانِ ناباور همه
در دادگاهِ عشقت
تسليم شوم...
بيا و قانون بگذار
خنده هايم آنقدر بلند نشود
كه صدايش تا خانه ى همسايه برود
و تو دلت آشوب شود كه مبادا
كسى ردِ صدا را بگيرد و به خلوتمان برسد
و چشم ديدن ما بودنمان را نداشته باشد!
بيا و حكم كن
هر روز يادت بياندازم
كه چند سال و چند ماه و چند روز
و چند ساعت و چند ثانيه
خوشبختيم
و اگر روزى يادم نبود
مجازاتم كن
به حبس شدن در آغوشت
و تكرارِ مدامِ دوستت دارم!
بياو فاصله را ممنوعه اعلام كن
بيا و بگو
طبقِ قانونِ بيست و پنجم عشق
تو تا به هميشه
محكوم به عاشق بودنى براى من
و من در ميانِ چشمانِ ناباور همه
در دادگاهِ عشقت
تسليم شوم...
۱۹.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.