رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۱۱
ارسلان، دیانا قشنگم وایسا
دیانا، رفتم تو یه مغازه لوازم آرایشی خط وچشم ریمل و رژ لب و رژگونه و سایه های خوشگل از همه رنگ لنز لایک همچی اومدم حساب کنم
فروشنده، عزیزم اینا شد چهار میلیون و پانصد همسرتون گفت از این کشیدم بفرمایید
دیانا، مرسی بفرمایید نیاز نبود شما حساب کنید بعدا بهتون میدم
ارسلان، یعنی چی عه الان کجا میری
دیانا، رفتم حوله بخرم خریدم دوباره ارسلان حساب کرد رفتم برون از پاساژ
ارسلان، وایسا با این همه وسیله میخوای کجا بری بیا بریم خونه
دیانا، مرسی
ارسلان، چرا اینجوری میکنی
دیانا، خودت میدونی
ارسلان، پلاستیک های خریدو از دستش کشیدم بیرون گذاشتم تو صندوق
چندتا پارت به دلیل ۲۷۰ تاییشدنمون
۲۸۰ تاییشدنمون پارت جایزه میدم
پارت ۱۱
ارسلان، دیانا قشنگم وایسا
دیانا، رفتم تو یه مغازه لوازم آرایشی خط وچشم ریمل و رژ لب و رژگونه و سایه های خوشگل از همه رنگ لنز لایک همچی اومدم حساب کنم
فروشنده، عزیزم اینا شد چهار میلیون و پانصد همسرتون گفت از این کشیدم بفرمایید
دیانا، مرسی بفرمایید نیاز نبود شما حساب کنید بعدا بهتون میدم
ارسلان، یعنی چی عه الان کجا میری
دیانا، رفتم حوله بخرم خریدم دوباره ارسلان حساب کرد رفتم برون از پاساژ
ارسلان، وایسا با این همه وسیله میخوای کجا بری بیا بریم خونه
دیانا، مرسی
ارسلان، چرا اینجوری میکنی
دیانا، خودت میدونی
ارسلان، پلاستیک های خریدو از دستش کشیدم بیرون گذاشتم تو صندوق
چندتا پارت به دلیل ۲۷۰ تاییشدنمون
۲۸۰ تاییشدنمون پارت جایزه میدم
۷.۸k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.