My vampire partner part : 26
به اندازه ی کافی او را بررسی کرده بود و این یک فریب بود که جیمین را به اشتباه می انداخت
فرهای پر پشت موهای بلوندش را کنار زد و استخوان بندی صورتش را بررسی کرد
استخوان گونه ی برجسته و چانه ی ظریف انگشتش را روی گوش تیزش کشید و گوشش زیر لمسش تکان خورد
هرگز موجودی مثل او را ندیده بود که این او را از خون آشام های وحشی با چشمان سرخ رنگشان جدا میکرد
آن خون آشام هایی که یکی یکی از بین برده بود
و بزودی به اندازه ای قوی میشد که دوباره اینکار را انجام دهد
با اخم دستی که روی سینه اش بود برداشت با بررسی اش از نزدیک میتوانست جای زخم سوختگی را پشت دستش ببیند ولی روی انگشتان یا مچش ادامه نداشت
او جوری سوخته بود که انگار کسی انگشتانش را گرفته و پشت دستش را مدت کوتاهی روی آتش گذاشته ، یا مدت طولانی زیر نور خورشید مانده و یا باید قبل از اینکه با فناناپذیری به همین شکل بماند، کودک بوده باشد که سوخته
بدون شک خون آشام های معمولی مجازات میشدند. نژادهای پست
قبل از اینکه خشم دوباره او را فرا بگیرد، گذاشت نگاهش به قسمت دیگری از بدن او برود ، سپس ملحفه را از رویش برداشت
هیچ اعتراضی نکرد چون کاملا خوابیده بود
نه او چیزی نبود که لاکلان معمولا جذبش شود ولی لباس خوابش را کنار زد و به ناف کمر و سینه های پری که در کف دستانش جا میشد آن نوک سینه هایش که شب قبل با تحریک سخت شده بود نگاه کرد
پشت یک دستش از روی پهلویش کشیده شد، سپس از بالای کمر لباس ابریشمی روی موهای شرمگاهی بلوندش لغزيد
مجبور بود اعتراف کند از آن خوشش میاید و دلش میخواهد او را از آنجا بچشد
او حرام زاده ی بیماری بود که این فکرها را در مورد یک خون آشام داشت که چیز جذابی در آن پیدا کند
ولى بعد...
نباید اجازه ی بعضی آزادی ها را میداشت؟
او نزدیک به دو قرن هیچ لیکای زنی ندیده بود
این تنها دلیلی بود که دهانش برای بوسیدن او آب افتاده
میدانست که نزدیک غروب است
بزودی بیدار میشد
چرا او را با لذتی که شب قبل از دست داده بود بیدار نکند؟
وقتی ران های نرم و سفیدش را باز کرد و بینشان قرار گرفت خون آشام ناله ی آرامی کرد، هر چند که هنوز خوابیده بود
شب قبل شاید بخاطر ترس و غرور قویتر از شهوتش بود ولی بدنش برای رهایی فریاد میزد
او باید به ار*گ*اس*م میرسید
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
فرهای پر پشت موهای بلوندش را کنار زد و استخوان بندی صورتش را بررسی کرد
استخوان گونه ی برجسته و چانه ی ظریف انگشتش را روی گوش تیزش کشید و گوشش زیر لمسش تکان خورد
هرگز موجودی مثل او را ندیده بود که این او را از خون آشام های وحشی با چشمان سرخ رنگشان جدا میکرد
آن خون آشام هایی که یکی یکی از بین برده بود
و بزودی به اندازه ای قوی میشد که دوباره اینکار را انجام دهد
با اخم دستی که روی سینه اش بود برداشت با بررسی اش از نزدیک میتوانست جای زخم سوختگی را پشت دستش ببیند ولی روی انگشتان یا مچش ادامه نداشت
او جوری سوخته بود که انگار کسی انگشتانش را گرفته و پشت دستش را مدت کوتاهی روی آتش گذاشته ، یا مدت طولانی زیر نور خورشید مانده و یا باید قبل از اینکه با فناناپذیری به همین شکل بماند، کودک بوده باشد که سوخته
بدون شک خون آشام های معمولی مجازات میشدند. نژادهای پست
قبل از اینکه خشم دوباره او را فرا بگیرد، گذاشت نگاهش به قسمت دیگری از بدن او برود ، سپس ملحفه را از رویش برداشت
هیچ اعتراضی نکرد چون کاملا خوابیده بود
نه او چیزی نبود که لاکلان معمولا جذبش شود ولی لباس خوابش را کنار زد و به ناف کمر و سینه های پری که در کف دستانش جا میشد آن نوک سینه هایش که شب قبل با تحریک سخت شده بود نگاه کرد
پشت یک دستش از روی پهلویش کشیده شد، سپس از بالای کمر لباس ابریشمی روی موهای شرمگاهی بلوندش لغزيد
مجبور بود اعتراف کند از آن خوشش میاید و دلش میخواهد او را از آنجا بچشد
او حرام زاده ی بیماری بود که این فکرها را در مورد یک خون آشام داشت که چیز جذابی در آن پیدا کند
ولى بعد...
نباید اجازه ی بعضی آزادی ها را میداشت؟
او نزدیک به دو قرن هیچ لیکای زنی ندیده بود
این تنها دلیلی بود که دهانش برای بوسیدن او آب افتاده
میدانست که نزدیک غروب است
بزودی بیدار میشد
چرا او را با لذتی که شب قبل از دست داده بود بیدار نکند؟
وقتی ران های نرم و سفیدش را باز کرد و بینشان قرار گرفت خون آشام ناله ی آرامی کرد، هر چند که هنوز خوابیده بود
شب قبل شاید بخاطر ترس و غرور قویتر از شهوتش بود ولی بدنش برای رهایی فریاد میزد
او باید به ار*گ*اس*م میرسید
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
- ۱۶.۷k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط