My vampire partner part : 28

_ و من براحتی میام دنبالتو برت میگردونم همینجا
از بالای شانه اش به خیابان نگاه اجمالی انداخت
+ نه با وضعیتی که دارم ممکنه بمیرم
به دلایلی حرفش را باور کرد و زنگ خطر برایش به صدا در آمد
_ وضعیتت ؟ بخاطر خورشید؟ لعنت بهت بهم بگو
اِما بسمت خیابان چرخید و یک پایش را از روی نرده برداشت
_ صبر كن!
از حرکتش بدنش منقبض شد و نمیدانست چطور در این وضعیت هنوز هم روی نرده تعادل دارد.
او فقط ضربه نمیدید میشکست
_ دوباره اون کارو باهات نمیکنم نه تا وقتی خودت ازم بخوای
باد ابریشم را از روی بدنش کنار زد
_ وقتی بیدار شدی... کاری که کردم...نمیخواستم چیزی ازت بگیرم....میخواستم بهت ار*گا*سم هدیه بدم
پایش را روی نرده برگرداند و به او نگاه کرد
+ و وقتی هدیتو رد کردم چی؟
جیغ کشید
_ اون کارت برای چی بود؟
اگر میمیرد.....برای اولین بار بعد از آتش گرفتن ترس او را در بر گرفت
هزار و دویست سال منتظر بود... برای او......
به هر دلیلی به او یک خون آشام داده شده بود و او از چیزی که جفتش بود نابود شده بود... ولی دلش نمیخواست بمیرد... یا نابود شود این او را عصبانی کرد حتی با دانستن وضعیت جهنمی که در آن بود ، علاقه ای برای حرف زدن در موردش نداشت ولی باید هر چیزی را امتحان میکرد
باید از این حس این ترس خلاص میشد
_ باید درک کنی که من برای صدو پنجاه سال دربند بودم بدون راحتی بدون آرامش بدون زن... فقط همین یه هفته پیش تونستم فرار کنم و تورو پیدا کردم و به همه چی عادت نکردم و با محیط سازگار نشدم
+ چرا جوری رفتار میکنی انگار منو میشناسی؟
+ من گم شده و سردرگم.... میدونم که هرگز همدیگه رو ملاقات نکردیم
+ تو کی هستی؟
درست چند دقیقه ی پیش میخواست او را تصاحب کند، حتی بدون اینکه اسمش را به او گفته باشد
_ من جیمینم رهبر ليكاها
جیمین میتوانست بشنود که ضربان قلبش از ترس سریعتر شده
+ ت...تو یه گرگینه ای؟ باید ولم کنی
اِما غیر زمینی بنظر میرسید با آن موهایی که در باد پرواز میکرد و پوست بشدت رنگ پریده اش
او از نژاد جیمین نبود و نمیدانست چطور قرار است با یک خون آشام باشد
_ ولت میکنم بعد از ماه کامل بعدی قول میدم
+ میخوام همین الان برم
_ بهت نیاز دارم تا به خونم برگردم
با ترکیبی از راست و دروغ ادامه داد : _ و من دوباره بهت صدمه نمیزنم
احتمالا دروغ دیگری بود
خون آشام تلخندی زد
+ تو میخواستی خودتو بهم تحمیل کنی و من امروز صبح تقريبا بخاطر خورشید مردم
زمزمه کرد : + میدونی چه حسی داره؟ چه دردی داره؟
بطرز لعنتی خیلی خوب میدونست
ناگهان صورتش وحشت زده شد انگار کابوسی را به خاطر آورده
+ نور خورشید و روی پوستم حس نکرده بودم......
خودش را روی نرده تکان داد

های گایز اینم از پارت هدیه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
دیدگاه ها (۹)

خیلی مهمه عزیزان

My vampire partner part : 29

My vampire partner part : 27

My vampire partner part : 26

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط